هوش مصنوعی:
این متن شعری است که به زندگی و شخصیت حضرت موسی کاظم (ع) میپردازد. در این شعر، از صبر و شکیبایی، جفاهایی که بر او رفته، و مقام معنوی والای او سخن گفته شده است. همچنین، به برخی از وقایع زندگی او مانند زندانیشدن و مقایسهای بین ستم فرعون و هارون اشاره شده است. شعر با تمثیلهای زیبا و استعارههای عمیق، عظمت و معنویت این شخصیت را به تصویر میکشد.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عرفانی و مذهبی عمیق است و از استعارهها و تمثیلهای پیچیده استفاده کرده که درک آنها نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد. همچنین، برخی از اشارات تاریخی و مقایسههای موجود در متن ممکن است برای مخاطبان جوانتر چالشبرانگیز باشد.
شمارهٔ ۲ - فی رثاء الامام موسی الکاظم علیه السلام
عمری ار موسی کاظم ز جفا مسجون بود
در صدف گوهر بحر عظمت مکنون بود
مظهر غیب مصون بود و حجاب ازلی
اسم اعظم ز نخست از همه کس مخزون بود
ماه کنعان بُد و شد گاه تنزل در چاه
یا که زندان شکم ماهی و او ذوالنون بود
کاظم الغیظ که با صبر و شکیبائی او
صبر ایوب چه یک قطره که با جیحون بود
پرتوی بود که تابید از این نور جمال
آن تجلی که دل موسی از او مفتون بود
پور عمران نکشید آنچه که موسی ز رشید
ظلم فرعون نه همچون ستم هارون بود
پای در سلسله سر سلسلۀ عشق نهاد
لیلی حسن ازل را ز ازل مفتون بود
سندی ار زهر ستم ریخت بکامش چه عجب
تلخی کام وی از تلخی زهر افزون بود
از رطب سوخته موسی چه ز انگور رضا
نخل وحدت ثمرش میوۀ گوناگون بود
کس ندانست در آن حال که حالش چون گشت
غمگسار وی و غمپرور وی، بیچون بود
گر بمطموره غریبانه بجانان جان داد
دل بیگانه و خویش از غم او پر خون بود
شحنۀ شهر اگر شهره نمودش چون مهر
لیک از بار غمش فُلک فلک مشحون بود
در صدف گوهر بحر عظمت مکنون بود
مظهر غیب مصون بود و حجاب ازلی
اسم اعظم ز نخست از همه کس مخزون بود
ماه کنعان بُد و شد گاه تنزل در چاه
یا که زندان شکم ماهی و او ذوالنون بود
کاظم الغیظ که با صبر و شکیبائی او
صبر ایوب چه یک قطره که با جیحون بود
پرتوی بود که تابید از این نور جمال
آن تجلی که دل موسی از او مفتون بود
پور عمران نکشید آنچه که موسی ز رشید
ظلم فرعون نه همچون ستم هارون بود
پای در سلسله سر سلسلۀ عشق نهاد
لیلی حسن ازل را ز ازل مفتون بود
سندی ار زهر ستم ریخت بکامش چه عجب
تلخی کام وی از تلخی زهر افزون بود
از رطب سوخته موسی چه ز انگور رضا
نخل وحدت ثمرش میوۀ گوناگون بود
کس ندانست در آن حال که حالش چون گشت
غمگسار وی و غمپرور وی، بیچون بود
گر بمطموره غریبانه بجانان جان داد
دل بیگانه و خویش از غم او پر خون بود
شحنۀ شهر اگر شهره نمودش چون مهر
لیک از بار غمش فُلک فلک مشحون بود
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱ - فی مدح الامام موسی بن جعفر الکاظم سلام الله علیه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳ - فی رثاء ابی الحسن موسی سلام الله علیه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.