۱۷۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۸

یار آنچه بسینۀ سینا کرد
با این دل سوختۀ ما کرد

قربان فروغ رخش که مرا
نابود چه طور تجلی کرد

سیلاب غمش از چشمۀ دل
اشک مژه ام را دریا کرد

بر زخم دلم افشاند نمک
شرری بملاحت برپا کرد

گر برد توانائی ز تنم
دل را صد باره توانا کرد

از عشق مرا ز خضیض ثری
برتر از اوج ثریا کرد

صد شکر که طوطی طبع مرا
از نغمۀ عشق شکرخا کرد

آن سود که مفتقر از تو نمود
جان را با جانان سودا کرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.