۲۲۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۴

مائیم مست باده روز الست تو
نی بلکه مست غمزۀ چشمان مست تو

ما کرده ایم سینه سپر تیغ عشق را
نی بلکه دیده را هدف تیر شست تو

ما داده ایم سلسلۀ اختیار را
نی بلکه رشتۀ دل و دین را بدست تو

ما بنده ایم و بستۀ غم توایم
یا رب مرا مباد جدائی ز بست تو

ما دل شکسته ایم شکستن چه حاجت است
هر چند هست عین درستی شکست تو

برخیز ای دلیل دل رهروان که ما
سرگشته ایم در ره عشق از نشست تو

ما را ز خوی دیو طبیعت نجات ده
ای جان فدای روح حقیقت پرست تو

عرض نیاز در بر سرو بلند ناز
کی مفتقر رسا است به بالای پست تو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.