هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی، بیانگر عشق و وابستگی عمیق شاعر به معشوق است. شاعر خود را مست و بندهٔ معشوق میداند و از جدایی از او هراس دارد. او از تیرهای نگاه معشوق و شکستهای عشق سخن میگوید و در نهایت، از معشوق میخواهد که او را از طبیعت پست نجات دهد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانهٔ این شعر ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده و زبان ادبی بالا، درک آن را برای سنین پایین دشوار میکند.
شمارهٔ ۱۱۴
مائیم مست باده روز الست تو
نی بلکه مست غمزۀ چشمان مست تو
ما کرده ایم سینه سپر تیغ عشق را
نی بلکه دیده را هدف تیر شست تو
ما داده ایم سلسلۀ اختیار را
نی بلکه رشتۀ دل و دین را بدست تو
ما بنده ایم و بستۀ غم توایم
یا رب مرا مباد جدائی ز بست تو
ما دل شکسته ایم شکستن چه حاجت است
هر چند هست عین درستی شکست تو
برخیز ای دلیل دل رهروان که ما
سرگشته ایم در ره عشق از نشست تو
ما را ز خوی دیو طبیعت نجات ده
ای جان فدای روح حقیقت پرست تو
عرض نیاز در بر سرو بلند ناز
کی مفتقر رسا است به بالای پست تو
نی بلکه مست غمزۀ چشمان مست تو
ما کرده ایم سینه سپر تیغ عشق را
نی بلکه دیده را هدف تیر شست تو
ما داده ایم سلسلۀ اختیار را
نی بلکه رشتۀ دل و دین را بدست تو
ما بنده ایم و بستۀ غم توایم
یا رب مرا مباد جدائی ز بست تو
ما دل شکسته ایم شکستن چه حاجت است
هر چند هست عین درستی شکست تو
برخیز ای دلیل دل رهروان که ما
سرگشته ایم در ره عشق از نشست تو
ما را ز خوی دیو طبیعت نجات ده
ای جان فدای روح حقیقت پرست تو
عرض نیاز در بر سرو بلند ناز
کی مفتقر رسا است به بالای پست تو
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.