هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج عاشقی است که از فراق معشوق خود رنج می‌کشد. شاعر از سوختن جان و روان خود در غیاب معشوق می‌گوید و از آتش عشق و اشتیاقی که همه‌چیز او را سوزانده است، شکایت می‌کند. او حتی از تأثیر آه و فغان خود بر دل دشمنان نیز سخن می‌گوید و در نهایت، از ناگهانی بودن این فراق و سوختن خود در آتش اشک‌های حسین(ع) یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، اشاره به مفاهیمی مانند سوختن در آتش عشق و فراق ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

شمارهٔ ۵۱

جان من بی رخ تو جانم سوخت
تو روان گشتی و روانم سوخت

بی تو دل را قرار و صبر نماند
کاتش عشقت این و آنم سوخت

گفتم آهی کشم ز سوز جگر
آه کز آتش زبانم سوخت

یک نشان از تو نا شده پیدا
شوق هم نام و هم نشانم سوخت

چون نسوزد ز آه من دل دوست
که دل دشمن از فغانم سوخت

آه کان ماه مهربان عمری
ساخت چون عود و ناگهانم سوخت

آتشی بود آب چشم حسین
که از او جمله خان و مانم سوخت
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.