۲۲۰ بار خوانده شده
مرا چو کعبه ی دولت حریم خانه ی اوست
به راستان که سر من بر آستانه ی اوست
اگر چه محض گناهم امیدواری من
به فیض شامل الطاف بی کرانه ی اوست
هزار طایر قدسی به اختیار چو من
اسیر طره ی خال چو دام و دانه ی اوست
اگر چه نیست یکی ذره بی نشان رخش
هنوز دیده ی ما طالب نشانه ی اوست
به روز حشر نیاید به خویشتن آری
کسی که مست و خراب از می شبانه ی اوست
کجاست مطرب ما تا نوای ساز کند
که رقص حالت عشاق از ترانه ی اوست
مسیح خسته دلان گوئیا نمیسازد
که خسته همچو من زار از زمانه ی اوست
اگر به کلبه ی احزان ما نهد تشریف
سزد که خانه ی این بنده، بنده خانه ی اوست
بیا که طبع حسین از پی نثار آورد
از آن جواهر غیبی که در خزانه ی اوست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
به راستان که سر من بر آستانه ی اوست
اگر چه محض گناهم امیدواری من
به فیض شامل الطاف بی کرانه ی اوست
هزار طایر قدسی به اختیار چو من
اسیر طره ی خال چو دام و دانه ی اوست
اگر چه نیست یکی ذره بی نشان رخش
هنوز دیده ی ما طالب نشانه ی اوست
به روز حشر نیاید به خویشتن آری
کسی که مست و خراب از می شبانه ی اوست
کجاست مطرب ما تا نوای ساز کند
که رقص حالت عشاق از ترانه ی اوست
مسیح خسته دلان گوئیا نمیسازد
که خسته همچو من زار از زمانه ی اوست
اگر به کلبه ی احزان ما نهد تشریف
سزد که خانه ی این بنده، بنده خانه ی اوست
بیا که طبع حسین از پی نثار آورد
از آن جواهر غیبی که در خزانه ی اوست
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.