۲۲۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۲

مرا چو کعبه ی دولت حریم خانه ی اوست
به راستان که سر من بر آستانه ی اوست

اگر چه محض گناهم امیدواری من
به فیض شامل الطاف بی کرانه ی اوست

هزار طایر قدسی به اختیار چو من
اسیر طره ی خال چو دام و دانه ی اوست

اگر چه نیست یکی ذره بی نشان رخش
هنوز دیده ی ما طالب نشانه ی اوست

به روز حشر نیاید به خویشتن آری
کسی که مست و خراب از می شبانه ی اوست

کجاست مطرب ما تا نوای ساز کند
که رقص حالت عشاق از ترانه ی اوست

مسیح خسته دلان گوئیا نمیسازد
که خسته همچو من زار از زمانه ی اوست

اگر به کلبه ی احزان ما نهد تشریف
سزد که خانه ی این بنده، بنده خانه ی اوست

بیا که طبع حسین از پی نثار آورد
از آن جواهر غیبی که در خزانه ی اوست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.