۱۸۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۰

بقای عمر در این خاکدان فانی نیست
جهان پر از غم و امید شادمانی نیست

گل مراد از این آب و گل چه میجوئی
که در ریاض جهان بوی کامرانی نیست

برای صحبت یاران مهربان کریم
خوش است عمر دریغا که جاودانی نیست

چو غنچه بسته دهن خون خور و مخند چو گل
که اعتماد بر این پنج روز فانی نیست

دوام عیش و بقا میوه ایست بس شیرین
ولی چه سود که در باغ زندگانی نیست

مرا تحمل جور زمانه هست ولیک
ز دوست طاقت دوری چنانکه دانی نیست

بیا و از سر جان خیز ورنه رو بنشین
که کار اهل وفا غیر جان فشانی نیست

بهار عمر به وقت خزان رسید حسین
دگر حلاوت نوباوه ی جوانی نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.