هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی‌های بهار و عید اشاره می‌کند، اما تأکید اصلی آن بر عشق و وصال معشوق است. شاعر بیان می‌کند که حتی جنت (بهشت) بدون حضور معشوق ارزشی ندارد و دل تنها با وصل یار آرام می‌گیرد. همچنین، او از رنج هجران و اشتیاق دیدار معشوق می‌گوید و بر اهمیت پاک‌سازی دل از ناخالصی‌ها برای دیدن جمال جانان تأکید می‌کند.
رده سنی: 15+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر وجود دارد که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۸۱

بهار و عید میآید که عالم را بیاراید
ولیکن بلبل دل را نسیم یار میآید

دلی کز هجر گل روئی چو لاله داغها دارد
شمیم وصل اگر نبود ز باغ و روضه نگشاید

اگر بی دوست جنت را به صد زینت بیارایند
به جان دوست کاندر وی دل عاشق بیاساید

در و دیوار جنت را به آه دل بسوزانم
اگر دلدار اهل دل در او دیدار ننماید

چو نور جان هر مقبل صفائی دارد این منزل
ولی بی وصل اهل دل دلم را خوش نمی آید

جمال طلعت جانان تواند دید مشتاقی
که او آیینه ی دل را ز زنگ غیر بزداید

حسین ار دوست جانت را به ناز و عشوه میسوزد
تو را باید رضا دادن به هر چه دوست فرماید
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.