۱۷۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۵

اگر طریقه آن دلرباست عشوه و ناز
وظیفه من آشفته نیست غیر نیاز

منم چو شمع و غم عشق دوست چون آتش
مرا نصیبه از آن آتش است سوز و گداز

گهی ز فکر دهانش مراست عیشی تنگ
گه از هوای قد او مراست عمر دراز

دلا چو دیده بدوزی ز دید هر دو جهان
چو شاهباز کنی دیده بر رخ شه باز

کسی که سر حقیقت شناخت میداند
که در طریقت عشاق عشق نیست مجاز

نیاز و درد بود زخت عاشق صادق
نمیخرند ببازار عشق زهد و نماز

قمارخانه رندان پاکباز اینجاست
بیا و نقد دو عالم بضربه ای در باز

حجاب خویش توئی چون بترک خود پوئی
درون خلوت خاصت کنند محرم راز

حسین بندگی دوست کار عشاق است
ز بندگیست که عاشق کشد ز دلبر ناز
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.