هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و فداکاری برای معشوق (که می‌تواند معشوق زمینی یا الهی باشد) سخن می‌گوید. او از دیدن رخ جانان به وجد آمده و حاضر است جان خود را نثار کند. شاعر از شراب عشق و جراحت‌های عاشقی می‌نالد، اما در عین حال از این دردها لذت می‌برد و آن‌ها را مایه درمان دل خود می‌داند. او از یافتن گوهر وجود خود (معنویات) شادمان است و بر این باور است که عاشقان واقعی نمی‌توانند این گوهر را بیابند مگر با عنایت خاص. در پایان، شاعر از خداوند می‌خواهد که او را مورد لطف خود قرار دهد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از استعاره‌ها مانند شراب و جراحت ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم یا گمراه‌کننده باشد.

شمارهٔ ۱۲۰

این منم ره یافته در مجلس سلطان خویش
جان دهم شکرانه چون دیدم رخ جانان خویش

دیگران گر سیم و زر آرند از بهر نثار
من نثار حضرت جانانه سازم جان خویش

دارم از دیده شرابی و کبابی از جگر
تا خیال دوست را آرم شبی مهمان خویش

داشتم پیمان که از پیمانه باشم مجتنب
باده چون پیمود ساقی رستم از پیمان خویش

راز من از اشک سرخ و روی زردم فاش شد
من نکردم آشکارا قصه ی پنهان خویش

از جراحت های او داریم راحت ها بسی
زانکه از دردش همی یابد دلم درمان خویش

جوهر کان را سلاطین معانی طالبند
شکر ایزد را که باری یافتم در کان خویش

گوهر کان را نمی یابند غواصان عشق
شادی جان کسی کو یافت در عمان خویش

شادی دنیا و هم عقبی شود آن حسین
این گدا را از کرم گر تو بخوانی آن خویش
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.