هوش مصنوعی: شاعر در این متن از ناتوانی در یافتن آرامش و درمان دردهای درونی خود می‌گوید. او جهان را گشته اما نشانه‌ای از گمشده‌اش نیافته است. از محفل‌ها کناره می‌گیرد زیرا شمعی برای روشنایی مجلس خود نمی‌یابد. همچنین، از نبود یار مهربان و همدل شکایت دارد و در نهایت، تصمیم به سفر به عالم جان می‌گیرد زیرا آنچه را که می‌خواهد در این جهان نمی‌یابد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، لحن غمگین و ناامیدی موجود در شعر ممکن است برای کودکان مناسب نباشد.

شمارهٔ ۱۸۴

مراد خاطر خود در جهان نمی یابم
دوای درد دل ناتوان نمی یابم

جهان بگشتم و آفاق سر بسر دیدم
ولی ز گمشده خود نشان نمی یابم

چو باد گرد چمنها برآمدم لیکن
گلی که بایدم از گلستان نمی یابم

کناره میکنم از محفل نکورویان
که شمع مجلس خود زین میان نمی یابم

ز سوز دل نفسی پیش کس نیارم زد
که یار همنفسی مهربان نمی یابم

دریغ و درد که در خاک بایدم جستن
گلی که در همه بوستان نمی یابم

حسین کوس سفر زن بسوی عالم جان
که آنچه میطلبم در جهان نمی یابم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.