هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات غمگین و دلتنگی شاعر نسبت به دوری از یار و ناامیدی از زندگی است. شاعر با توصیف طبیعت زیبا اما بی‌معنی بدون حضور یار، بهشت را نیز بدون او دوزخ می‌بیند. او از درد دل، جفا و نبود همراه و غمگسار شکایت دارد و عمر را ناپایدار می‌داند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق، ناامیدی و تفکرات فلسفی درباره زندگی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک یا مناسب نباشد. همچنین، بیان درد و رنج عاطفی نیاز به سطحی از بلوغ ذهنی دارد.

شمارهٔ ۱۸۳

چمن شکفته و گلها ببار می بینم
ولیک بی رخ او گل چو خار می بینم

اگر بهشت بود دوزخ است در چشمم
هر آن دیار که خالی ز یار می بینم

گل امید من از باد هجر گشت زبون
خزان نگر که بوقت بهار می بینم

جراحت دل خود را مجوی مرهم از آنک
بهر که مینگرم دل فکار می بینم

ز درد هر که بنالید و از جفا بگریخت
ز روی اهل دلش شرمسار می بینم

دریغ خطه خوارزم شد چنانکه در او
نه یار و مونس و نی غمگسار می بینم

اساس قصر بقا بایدت نهاد حسین
بنای عمر چو نااستوار می بینم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.