۱۶۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۹۹

ای غم سودای تو خلوت نشین جان من
درد روح افزای تو سرمایه درمان من

تو گل باغ بهشت و جان من بستان آن
تا برفتی رفت بی تو رونق بستان من

چشم من جام شرابست و دل زارم کباب
تا مگر گردد خیال تو شبی مهمان من

گر بصورت گشته ام غایب ز جانان باک نیست
نیست غایب جان و دل از حضرت جانان من

با سر کویت فراغت دارم از باغ بهشت
نیست غیر از کوی جانان روضه رضوان من

گوشوار جان کند از در الفاظ حسین
گر رسد شعرت بگوش شاه معنی دان من
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.