هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عارفانه است که در آن شاعر از عشق بی‌حد و مرز خود به معشوق سخن می‌گوید. او از جدایی و فراق شکایت دارد و بیان می‌کند که عشق او را به جنون کشانده است. شاعر از نصیحت عاقلان بی‌نیاز است و تنها به فسون عشق گوش می‌سپارد. او از زیبایی و مهربانی معشوق می‌گوید و بیان می‌کند که عشق او روز به روز بیشتر می‌شود.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عارفانه است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و کنایه‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۹۸

باختیار نگشتم ز کوی دوست برون
ز آستانه لیلی کجا رود مجنون

بهشتم آن سر کوی رضای دل آرای
باختیار نگشت آدم از بهشت برون

چو آیدم ز کنار وداع جیحون یاد
شود کنار من از خون دیده ام جیحون

من از نصیحت عاقل صلاح نپذیرم
بگوش عشق فسانه بود هزار فسون

جنون ز سلسله ای کم شود ولیک مرا
از آن سلاسل مشگین زیاده گشت جنون

چو مهربانی تو بی تو صبر من کم شد
ولی چو حسن تو عشقم همی شود افزون

بیا بباده گلرنگ هیچ حاجت نیست
که همچو چشم تو مستم از آن لب میگون

بلو ح ماه تو منشور دلبری بنوشت
همان بنان که کشید از برای طغرانون

مگو حسین بوصل حبیب چون برسم
توان رسید بوصلش بقدرت بیچون
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.