۱۷۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۰۵

بیا در بزم عشق ای دل حریف درد جانان شو
برافشان جان بروی یار و از سر تا قدم جان شو

اگر ذوق و صفا خواهی نثار دوست کن جانرا
وگر کیش وفاداری به تیر عشق قربان شو

چو شاه عشق با چوگان سوی میدان جان آمد
ببوی لذت زخمش برغبت گوی میدان شو

یکی دان و یکی بین شو ترا آخر که میگوید
که گاهی در پی این باش و گاهی طالب آن شو

اگر خواهی که ره یابی بخلوتخانه وحدت
ز انس انس دل بگسل چو جن از خلق پنهان شو

حسین از دامن مردی بچشم جان بکش گردی
سری بر پای مردان نه بخاک راه یکسان شو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.