۱۶۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۱۱

ای وجودت مظهر اسمای حسنی آمده
وی ز جودت عالم و آدم هویدا آمده

بر قد قدرت لباس صافی لولاک چست
وز لعمرک بر سرت تاج معلا آمده

سوی اقلیم وجود از ظلمت آباد عدم
نور ذاتت رهنمای کل اشیا آمده

در هوای آفتاب ذات تو دیده ظهور
آنچه از ذرات ذریات پیدا آمده

رتبه علیای قرب قاب قوسین از قیاس
گاه معراج تو منزلگاه ادنی آمده

مظهر اسرار غیبی بوده ذاتت لاجرم
سر غیب مطلق از تو آشکارا آمده

پایه قدر ترا از روی مجد کبریا
پای عزت بر فراز عرش اعلا آمده

ظاهرت مجموعه مجموع عالمها شده
باطنت مرآت ذات حق تعالی آمده

گشته در کونین جزوی از کمالت آشکار
عقل کل در درک آن حیران و دروا آمده

شمس در هر ذره میتابد ولی خفاش را
ضعف دیده پرده خورشید رخشا آمده

اول از حضرت چو نور ذات تو پیدا شده
غره صبح ازل زان نور عزا آمده

آخر روز از تعین چون لباست داده حق
طره لیل ابد از وی مطرا آمده

چون تلاطم کرده موج بخشش از بحر کفت
قطره ای از رشح فیضش هفت دریا آمده

چون تبسم جسته چین عنبرین گیسوی او
شمه ای از بوی عطرش مشک سارا آمده

روح خلق تو کزو روح روان یابند خلق
حیرت انفاس جانبخش مسیحا آمده

پرتوی از مهر آن مهری که داری در کتف
غیرت اعجاز صاحب کف بیضا آمده

خلوت خاص احد کز لی مع الله آمده ست
در حرم کس زان حریم محترم نا آمده

احمد مرسل در او با میم من تا برده راه
بر درش ناموس اکبر حلقه آسا آمده
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.