هوش مصنوعی: این متن عاشقانه و عرفانی از زبان عاشقی است که جان خود را فدای معشوق می‌کند و از عشق و وصال او سخن می‌گوید. شاعر از درد فراق و اشتیاق دیدار می‌نالد و از معشوق می‌خواهد که با جلوه‌ی جمال خود، جان او را زنده کند. او از بی‌نشانی و بی‌قراری در راه عشق می‌گوید و از شراب عشق که جان‌بخش است، طلب می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم یا سنگین باشد.

شمارهٔ ۲۳۷

چه حذر کنم ز مردن که توام بقای جانی
چه خوش است جان سپردن اگرش تو میستانی

هله تیغ عشق برکش بکش این شکسته دل را
که ز کشتن تو یابد دل مرده زندگانی

پی جستن نشانت ز نشان خود گذشتم
که کسی نشان نیابد ز تو جز به بی نشانی

ز خمار خودپرستی چو مرا نماند طاقت
قدحی بیار ساقی ز چنان مئی که دانی

ز زلال خضر جامی بچشان و ده بقائی
که بجان رسیدم ای جان ز غم جهان فانی

نفسی مرو ز پیشم بنما جمال خویشم
بشکن هزار توبه که بلای ناگهانی

گه جلوه جمالت قدح از حدق بسازم
که چشم شراب غیبی به پیاله نهانی

لب ما و آستینت سر ما و آستانت
اگرم بخویش خوانی و گرم ز پیش رانی

چو حسین عاشقی تو که هزار ذوق یابد
بگه سئوال رویت بجواب لن ترانی
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.