هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از حافظ، بیانگر درد فراق و اشتیاق به معشوق است. شاعر از رازداری و پنهانکاری معشوق شکایت دارد و از عشق سوزان خود میگوید. او معشوق را شاه جهان و بینیاز از همه میداند و خود را گدای درگاه او معرفی میکند. در پایان، از یار وفاپیشه خود میپرسد که امسال کجاست.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر وجود دارد که درک آنها به بلوغ فکری و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و استعارههای بهکاررفته ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
شمارهٔ ۲۶۹
هر دم ز پس پرده دل و دین بربائی
ای وای گر از پرده تجلی بنمائی
تا هیچکسی از تو خبردار نگردد
هر دم به لباس دگر ای دوست برآیی
گفتی چو نقابی بگشائی همه سوزند
من سوخته ی آنکه نقابی نگشائی
چون لاله جگر سوخته از داغ فراقم
ای گل که از این غنچه ی صدتو به درآیی
تو شاه جهانی و جهانی بتو محتاج
بر درگه تو پیشه من، هست گدائی
نشگفت گرت میل جدائی بود از من
جان را بود آری ز بدن رسم جدائی
پارینه حسین از قدمت داشت صفائی
ای یار وفا پیشه ام امسال کجائی
ای وای گر از پرده تجلی بنمائی
تا هیچکسی از تو خبردار نگردد
هر دم به لباس دگر ای دوست برآیی
گفتی چو نقابی بگشائی همه سوزند
من سوخته ی آنکه نقابی نگشائی
چون لاله جگر سوخته از داغ فراقم
ای گل که از این غنچه ی صدتو به درآیی
تو شاه جهانی و جهانی بتو محتاج
بر درگه تو پیشه من، هست گدائی
نشگفت گرت میل جدائی بود از من
جان را بود آری ز بدن رسم جدائی
پارینه حسین از قدمت داشت صفائی
ای یار وفا پیشه ام امسال کجائی
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.