هوش مصنوعی: این داستان درباره زاهدی است که صبح زود برخلاف عادت همیشگی، پسرش را با خود می‌برد. همسرش متوجه این کار نمی‌شود و تنها به حفظ گهواره توجه دارد. وقتی متوجه می‌شود گهواره خالی است، بسیار ناراحت می‌شود. زاهد با دعا و نیایش از خدا می‌خواهد که کودک را بازگرداند. دعای او مستجاب می‌شود و به جای کودک، مقداری کاه در گهواره ظاهر می‌شود. زاهد و همسرش شگفت‌زده می‌شوند و سپس کودک واقعی را در گهواره می‌یابند. این معجزه باعث افزایش ایمان و شکرگزاری آنها می‌شود. دو کودک رشد می‌کنند و به جوانانی نیکوکار تبدیل می‌شوند که به زاهد و همسرش بسیار نزدیک هستند.
رده سنی: 12+ متن دارای مفاهیم عمیق دینی و اخلاقی است که ممکن است برای کودکان کم‌سال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان شعر کلاسیک فارسی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

بخش ۱۱۳ - پیدایش کش از کاه پشته به دعای عابد

سحرگاهی خلاف عادت آن ماه
پسر را نیز با خود برد همراه

نگشت آگه ز بردن مرد ساده
نظر بر حفظ گهواره نهاده

ز کودک یافته گهواره خالی
گریبان کرد زاهد پاره حالی

ز آزار دل فرزند خوانده
به حیرت غرق بر جا خشک مانده

ز تیر آه آن بیدل بترسید
چو بید از بند مرگ او بلرزید

گزید انگشت حی رانی به دندان
اثر دارد فغان دردمندان

به جای کودک اندر گاهواره
فراهم بست یکجا کاه پاره

به سجده سود گریان جبهه بر خاک
نیایش کرد پیش ا یزد پاک

که جان بخشا کریما کردگارا
به قدرت آدمی ساز این گیا را

ز سوز دل دعایش را اثر شد
خسِ چون مرغ عیسی جانور شد

قبول افتاد عجز پیر جانکاه
که طفل نازنین شد پاره کاه

چو دیده چشم زاهد روی مقصود
به شکر حق جبین بر خاک ره سود

ز بعد غسل چون سیتای بیدل
خود و فرزند باز آمد به منزل

به خانه جانب گهواره بشتافت
دران گهواره فرزند دگر یافت

از آن حیرت به خود گفت آن دل افروز
که چشمم گشت گویی حول امروز

به چشم آشفت کین جرم آمد از تو
که یک فرزند را بنماییم دو

صنم حیران ز قدرتهای یزدان
به زاهد باز گفت آن راز پنهان

جوابش داد پیر راست گفتار
که بر قادر نباشد هیچ دشوار

که از کاه آفریدست آدمی زاد
به عبرت بین یکی این سرو آزاد

مر این را نیز تو فرزند برخوان
از آن شفقت برین می کن دو چندان

شگفتی ماند زان خاطر صنم را
به سجده رفت شکرانه کرم را

نهاده نام آن لو، نام این کُش
صنم را خاطر دیدارشان خوش

به چهره آن دو طفل برگزیده
شبیه یکدکر همچون دو دیده

به چشم زاهد آن طفلان دلبند
عزیز جان چو فرزندان فرزند

به پیش زاهد آن طفلان جوان شد
به گرد قطب رمز فرقدان شد

به شفقت پروریدی آن یگانه
که خوش می آمد از طفلان ترانه

دو تا طوب ی نهال راحت انگیز
به آب زندگانی گشته نوخیز

دو نورس شاخسار ارجمندی
به بخت آموختند از قد بلندی

چو گشت از آب چشم سیرشان سیر
شدند از شیر شیرین نوجوان شیر

پی اوج آن دو ماه انجم افروز
ره یکساله طی کردند یک روز

به مهد اندر خطاب شان علف شد
خلف بد قطره زان در صدف شد

به کسب رشد می کردند بازی
به شاگردی همت سرفرازی

ز طفلی قد برنایی کشیدند
به سرحد جوانی در رسیدند

به زاهد هر دو بگرفتند الفت
که بردی از دل شان رنج و کلفت

پدر خواندندی ش هر دو برادر
چو طفلان دایه را دانند مادر

درایشان صحبت زاهد اثر کرد
به طاعت میل خاطر بیشتر کرد

دل هر یک بجز طاعت نمی خواست
شکی نبودکه صحبت را اثرهاست
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۳۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۱۲ - زاییدن سیتا پسر در خانۀ بالمیک زاهد
گوهر بعدی:بخش ۱۱۴ - منع کردن زاهد لو و کش را از ریاضت بسیار و دادن او کمانها به دست ایشان و دعا کردن او در حق ایشان
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.