هوش مصنوعی: این متن به توصیف حالات عرفانی و سماع صوفیان می‌پردازد که در آن روز و شب به رقص و سماع مشغول هستند و از دنیای مادی دور شده‌اند. شور و عشق الهی آنها را به وجد آورده و از شرع و دین معمول فاصله گرفته‌اند. شمس تبریز به عنوان نماد عشق و مستی عرفانی ستوده شده است. منتقدان این حالات را مخالف شرع دانسته‌اند، اما صوفیان در مسیر عشق و بی‌خویشی گام برمی‌دارند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی اشارات به مستی و بی‌خویشی نیاز به سطحی از بلوغ فکری برای تفسیر صحیح دارد.

بخش ۳۴ - استغراق مولانا قدسنا الله بسره العزیز در عشق شمس الدین تبریزی عظم الله ذکره و بیقراری و شور و جوش نمودن بیش از آنچه اول داشت

روز و شب در سماع رقصان شد
بر زمین همچو چرخ گردان شد

بانگ و افغان او بعرش رسید
ناله ‌ اش را بزرگ و خرد شنید

سیم و زر را بمطربان میداد
هرچه بودش ز خان و مان میداد

یک نفس بی سماع و رقص نبود
روز و شب لحظه ‌ ای نمی آسود

تا حدی که نماند قو ّ الی
کو ز گفتن نگشت چون لالی

همه شان را گلو گرفت از بانگ
جمله بیزار گشته از زر و دانگ

همه گشتند خسته و رنجور
بی شرابی شده همه مخمور

گر بدی آن خمارشان ز شراب
دفع گشتی یقین هم از می ناب

لیک بودند خسته از گفتن
وز فغان و سرود و ناخفتن

جان جمله بلب رسیده ز رنج
بی تف نار دل پ زیده ز رنج

غلغله اوفتاده اندر شهر
شهر چه بلکه در زمانه و دهر

کاین چنین قطب و مفتی اسلام
کوست اندر دو کون شیخ و امام

شورها میکند چو شیدا او
گاه پنهان و گه هویدا او

خلق از وی ز شرع و دین گشتند
همگان عشق را رهین گشتند

حافظان جمله شعر خوان شده ‌ اند
بسوی مطربان دوان شده اند

پیر و برنا سماع باره شدند
بر براق و لا سواره شدند

ورد ایشان شده است بیت و غزل
غیر این نیستشان صلوة و عمل

عاشقی شد طریق و مذهبشان
غیر عشق است پیششان هذیان

کفر و اسلام نیست در رهشان
شمس تبریز شد شهنشهشان

کارشان مستی است و بیخویشی
ملت عشق هست بی کیشی

گفته منکر ز غایت انکار
نیست بر وفق شرع و دین این کار

جان دین را شمرده کفر آن دون
عقل کل را نهاده نام جنون

هم بر او باز گردد این گفتار
چه زند پیش شیر نر ک فتار

با چنان مستی و چنین جوشش
با چنان عشق و با چنان کوشش



تعداد ابیات: ۲۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۳۳ - در بیان آنکه نظر عارف بخداست و نظر زاهد بعمل خود زاهد گوید من چکنم عارف گوید تا حق چه کند خود را فراموش کرده است بلکه خودی او نمانده است و مستهلک حق گشته که هم العارف ربه و هم الزاهد نفسه
گوهر بعدی:بخش ۳۵ - رفتن مولانا بجانب شام در جستجوی شمس الدین
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.