هوش مصنوعی: این متن عرفانی به توصیف وجودی پنهان و الهی می‌پردازد که در ظاهر ساده اما در باطن پر از نور و حقیقت است. این وجود، بی‌نظیر و فراتر از زمان و مکان توصیف شده و همه‌ی عالم در مقابل او ناچیز شمرده می‌شود. شاعر از تجربیات عرفانی خود می‌گوید و چگونه از خوردن غذاهای مادی به سمت حکمت و معرفت حرکت کرده است. در نهایت، او به وحدت با حقیقت می‌رسد و از محدودیت‌های دنیوی فراتر می‌رود.
رده سنی: 18+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و مفاهیم به کار رفته ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار یا نامفهوم باشد.

بخش ۷۴ - رجوع کردن بدان قصه که ولد را چلبی حسام الدین قدسنا اللّه بسرالعزیز در خواب نموده بود

هست مردی در این جهان پنهان
مثل نقره و زر اندر کان

ظاهرش خاک و باطنش زر پاک
تن او سست و جان او چالاک

ذات او نور آسمان و زمین
گر ترا هست نور چشم ببین

کوچه شکل است و چه بدیع نگار
بی نظیر است در میان کبار

کس ندید اندر آب و گل چو وئی
دل و جان مثل او نیافت حئی

نیست مانندش اندر این دوران
در زمان و زمین و کون و مکان

همه عالم چو جسم و او چون جان
همه عالم قراضه او چون کان

وصف او کرده بد بمن در خواب
ش ه حسام الحق لطیف جواب

همچنان است بلکه صد چندان
نتوان کرد شرح او بزبان

گشته ام کمترین غلام درش
تا شدم هست میخورم ز برش

پیش از این آنچه خورده بودم من
بیشمار است ناید آن بسخن

اینقدر کان بفهم می آید
گفتنش پیش عاقلان شاید

گویم ار بشنوی بصدق زمن
چند حرفی ز سر گذشت ز من

چون که زائیدم از تن مادر
شیر شد بعد خونم اندر خور

پاره ای چون بزرگتر گشتم
لوت خوردم ز شیر بگذشتم

بعد از آن از برنج و شهد و شکر
شد غذا میوه ها ز خشک و ز تر

چون ز خوردن گذشتم اندر جوع
حکمت از من برست چون ینبوع

بی دهانی طعام ها خوردم
بی کف از وی نواله ها بردم

بشریت برفت و دل چو ملک
گشت پران ورای هفت فلک

چونکه از خود گذشتم آخر کار
بحر گشتم مرا مجوی کنار

نیست این را نهایت و پایان
کو درون و کجا بیان و زبان

میروم من گهی چپ و گه راست
دم مزن کاین نفس ز حق برخاست

رو مکن اعتراض بر مسکین
گرچه زفتی و خوب و با تمکین

در شکستش مرو عجب چیز است
فصل او بی بهار و پائیز است

نی ز نار است نور آن سرور
نبود آن طرف شه و چاکر

غیر او شیخ و اوستاد مجو
زانکه نبود در این جهان چون او



تعداد ابیات: ۲۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۷۳ - در بیان آنکه اولیا را یک مقام است که اگر آن را بخلق پیدا کنند خلق را هستی نماند و همه عالم نیست شوند چنانکه از آفتاب قیامت جمادات آسمان و زمین و صور چون یخ و برف بگدازند و یک آب شوند.
گوهر بعدی:بخش ۷۵ - در بیان آنکه جانها تادر عالم معنی پنهان بودند زشت از خوب ظاهر نمیشد حق تعالی ارواح را در قوالب و اشباح فرستاد تا خوب از زشت پیدا گشت که السعید من سعد فی بطن امه و الشقی من شقی فی بطن امه. و در تقریر آن که چون شاگرد از استاد اندک آموزد هرگز اوستاد بدو فخر نکند بلکه از وجود او ننگ دارد ولیکن از آن شاگردی که صنعتش را عظیم آموخته باشد، و در حقیقت فخر کردن از او فخر کردن از خود باشد از آنرو میفرماید پیغمبر علیه السلام که الفقر فخری.
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.