۶۷۸ بار خوانده شده
گفت آری لیکْ کو دورِ یَزید؟
کی بُدهست این غَم؟ چه دیر این جا رَسید
چَشمِ کوران آن خِسارَت را بِدید
گوشِ کَرّان آن حِکایَت را شَنید
خُفته بودَسْتید تا اکنون شما
که کُنون جامه دَریدیْت از عَزا؟
پَس عَزا بر خود کُنید ای خُفتگان
زان که بَد مرگیست این خوابِ گِران
روحِ سُلْطانی زِ زندانی بِجَست
جامه چِه دْرانیم و چون خاییم دست؟
چون که ایشان خُسروِ دین بودهاند
وَقتِ شادی شُد چو بِشْکَسْتَند بَند
سویِ شادُروانِ دولت تاختند
کُنده و زَنجیر را اَنْداختند
روزِ مُلْک است و گَش و شاهَنْشَهی
گَر تو یک ذَرّه ازیشان آگَهی
وَرْ نهیی آگَه بُرو بر خود گِری
زان که در اِنْکارِ نَقل و مَحْشری
بر دل و دینِ خَرابَت نوحه کُن
که نمیبینَد جُز این خاکِ کُهُن
وَرْ هَمیبینَد چرا نَبْوَد دلیر؟
پُشت دار و جانْ سپار و چَشمْ سیر؟
در رُخَت کو از میِ دینْ فَرُّخی؟
گَر بِدیدی بِحْر کو کَفِّ سَخی؟
آن که جو دید آب را نَکْنَد دَریغ
خاصه آن کو دید آن دریا و میغ
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
کی بُدهست این غَم؟ چه دیر این جا رَسید
چَشمِ کوران آن خِسارَت را بِدید
گوشِ کَرّان آن حِکایَت را شَنید
خُفته بودَسْتید تا اکنون شما
که کُنون جامه دَریدیْت از عَزا؟
پَس عَزا بر خود کُنید ای خُفتگان
زان که بَد مرگیست این خوابِ گِران
روحِ سُلْطانی زِ زندانی بِجَست
جامه چِه دْرانیم و چون خاییم دست؟
چون که ایشان خُسروِ دین بودهاند
وَقتِ شادی شُد چو بِشْکَسْتَند بَند
سویِ شادُروانِ دولت تاختند
کُنده و زَنجیر را اَنْداختند
روزِ مُلْک است و گَش و شاهَنْشَهی
گَر تو یک ذَرّه ازیشان آگَهی
وَرْ نهیی آگَه بُرو بر خود گِری
زان که در اِنْکارِ نَقل و مَحْشری
بر دل و دینِ خَرابَت نوحه کُن
که نمیبینَد جُز این خاکِ کُهُن
وَرْ هَمیبینَد چرا نَبْوَد دلیر؟
پُشت دار و جانْ سپار و چَشمْ سیر؟
در رُخَت کو از میِ دینْ فَرُّخی؟
گَر بِدیدی بِحْر کو کَفِّ سَخی؟
آن که جو دید آب را نَکْنَد دَریغ
خاصه آن کو دید آن دریا و میغ
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۲۳ - تشبیه مغفلی کی عمر ضایع کند و وقت مرگ در آن تنگاتنگ توبه و استغفار کردن گیرد به تعزیت داشتن شیعهٔ اهل حلب هر سالی در ایام عاشورا به دروازهٔ انطاکیه و رسیدن غریب شاعر از سفر و پرسیدن کی این غریو چه تعزیه است
گوهر بعدی:بخش ۲۵ - تمثیل مرد حریص نابیننده رزاقی حق را و خزاین و رحمت او را به موری کی در خرمنگاه بزرگ با دانهٔ گندم میکوشد و میجوشد و میلرزد و به تعجیل میکشد و سعت آن خرمن را نمیبیند
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.