۲۱۰ بار خوانده شده

بخش ۱۰ - ابوالحسن خرقانی قُدِّسَ سِرُّه

اسم شریفش علی بن جعفر و دویست سال بعد از زمان سلطان العارفین ابایزید ظهور نموده و گویند سلطان از ظهور وی خبر داده و آن خبر مطابق واقع افتاده. هم گفته‌اند که روحانیت سلطان او را تربیت کرده و در گلشن معنی، نهال وجود او را پرورده، اما به حسب ظاهر اجازه و تربیت از شیخ ابوالعباس قصاب آملی یافته. بأَیّ حال، بزرگوار شیخی بوده، کرامات بسیار از او بروز نموده که در نفحات و سایر کتب مسطور است و در سنهٔ خمس و عشرون و اربع مائة وفات یافت. مزارش در خرقان بسطام است. این چند رباعی از افکار آن جناب تیمّناً در این کتاب ثبت شد. رباعیات:

آندوست که دیدنش بیاراید چشم
بی دیدنش از گریه نیاساید چشم

ما را ز برای دیدنش باید چشم
گر دوست نبیند به چه کار آید چشم
٭٭٭

اسرار از ل را نه تو دانی و نه من
این حرف معما نه تو خوانی و نه من

هست از پس پرده گفتگوی من و تو
چون پرده بیفتد نه تو مانی و نه من
گویند که جناب شیخ را پسری نورسیده بود و در روز عید اضحی کشته شد. جناب شیخ پس از استحضار، این رباعی را درمناجات گفته رحمة اللّه علیه:

حاشا که من از حکم تو افغان کنمی
با خود نفسی خلاف فرمان کنمی

صد قرّة عین دیگرم بایستی
تا روز چنین بهر تو قربان کنمی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۹ - ابایزید بسطامی قُدِّسَ سِرُّه
گوهر بعدی:بخش ۱۱ - ابوسعید مهنه قُدِّسَ سِرُّه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.