هوش مصنوعی:
ابوحامد محمد، معروف به حجة الاسلام، از علمای بزرگ و عارفان مشهور است. او برادر بزرگتر شیخ احمد غزالی بوده و معروفیت او به دلیل معارضاتش در کتب متداول ذکر شده است. ابن خلکان او را اهل طوس دانسته و اشاره کرده که او در ابتدا به علم ظاهری مشغول بود، اما در نهایت به حقیقت عرفان پی برد و به مقامات عالی رسید. خود او اعتراف کرده که حل مشکلاتش تنها پس از مراجعه به شیخ ابوعلی فارمدی و دیگر اهل حال ممکن شد. او محققی بیهمتا و نویسندهای پرکار بود که گفته میشود 999 رساله از او باقی مانده است. از آثار مشهور او میتوان به «احیای علوم» و «کیمیای سعادت» اشاره کرد. او در 54 سالگی در سال 505 هجری درگذشت. همچنین، چندین شعر عرفانی از او در متن ذکر شده است.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عرفانی و فلسفی است که درک آنها نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد. همچنین، اشعار عرفانی موجود در متن ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
بخش ۱۳۷ - محمد غزالی طوسی قُدِّسَ سِرُّهُ
کنیت و نام آن جناب ابوحامد محمد و لقبش حجة الاسلام. از مشاهیر علما و محققین عرفاست. وی برادر مهتر شیخ احمد غزالی است. معارضات ایشان مشهور است و در کتب متداوله مذکور. به قول ابن خلکان از قُرای طوس است و اگرچه در اوایلِ حال، جناب شیخ طالب علم قال و سالب طریق حال میبود ولیکن آخرالامر به حقیقت حال اهل ذوق پی برده، به حقیقت طریقهٔ عارفین اقرار آورده و صاحب مقامات عالیه گردید.خود گفته است که با اینکه من به اغلب و اکثر علوم عالم بودم تا به خدمت جناب شیخ ابوعلی فارمدی و سایر اهل حال رجوع ننمود، حلِّ غوامض و بسط قبایض من حاصل نگردید. غرض، جناب شیخ رحمة اللّه علیه محققی است بی بدیل و مدققی است بی عدیل. گویند عدد رسالاتش به نهصد ونود و نه رسیده. احیای علوم و کیمیای سعادت از اوست. پنجاه و چهار سال عمر یافت و در سنهٔ ۵۰۵ به جنت شتافت. از اوست:
گفتم دلاتو چندین بر خویشتن چو پیچی
با یک طبیب محرم این راز در میان نه
گفتا که هم طبیبی فرموده است این را
گر مهرِ یار داری صدمُهر بر زبان نه
٭٭٭
کس را پسِ پردهٔ قضا راه نشد
وز سِرِّ قدر هیچ کس آگاه نشد
هر کس ز سر قیاس چیزی گفتند
معلوم نگشت و قصه کوتاه نشد
٭٭٭
ما جامه نمازی به سر خم کردیم
وز خاک خرابات تیمم کردیم
شاید که درین میکدهها دریابیم
آن یار که در صومعهها گم کردیم
٭٭٭
خاکِ در کس مشو که گردت خوانم
گر خود همه آتشی که سردت خوانم
تا تشنهتری به خلق محتاج تری
سیر از همه شو تا سره مردت خوانم
گفتم دلاتو چندین بر خویشتن چو پیچی
با یک طبیب محرم این راز در میان نه
گفتا که هم طبیبی فرموده است این را
گر مهرِ یار داری صدمُهر بر زبان نه
٭٭٭
کس را پسِ پردهٔ قضا راه نشد
وز سِرِّ قدر هیچ کس آگاه نشد
هر کس ز سر قیاس چیزی گفتند
معلوم نگشت و قصه کوتاه نشد
٭٭٭
ما جامه نمازی به سر خم کردیم
وز خاک خرابات تیمم کردیم
شاید که درین میکدهها دریابیم
آن یار که در صومعهها گم کردیم
٭٭٭
خاکِ در کس مشو که گردت خوانم
گر خود همه آتشی که سردت خوانم
تا تشنهتری به خلق محتاج تری
سیر از همه شو تا سره مردت خوانم
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۱۳۶ - مجدالدین بغدادی
گوهر بعدی:بخش ۱۳۸ - معین چشتی هروی قُدِّسَ سِرُّهُ
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.