هوش مصنوعی:
متن درباره عشق و عاشقی است که در آن عاشقی کبکی را به کوهسار میبرد و آن را با معشوق خود مقایسه میکند. نویسنده بیان میکند که عشق واقعی نیازمند شوق کامل است و هرگونه نقصان در شوق، عشق را ناقص میکند. همچنین، وصال را به عنوان هیزم آتش شوق توصیف میکند که عاشق را به اتحاد با معشوق میرساند. در پایان، اشعاری درباره آرزوی اتحاد با معشوق و رسیدن به مقام والای عشق آورده شده است.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی درباره عشق است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان ادبی و استعارههای پیچیده نیازمند سطحی از بلوغ فکری است.
فصل ۸۴
عاشقی بود از رفقای این بیچاره کبکی یافت او را بکوهسار برد و در مرغزار خرم بگذاشت و میگفت رفتار او برفتار یارم ماند جفا بود با او جفا کردن اما این در بدایت عشق بود و مدخول و معلول بود زیرا که محبوب را شبیهی طلب میکند برای سلوت و این از نقصان است واللّه که اگر عاشق را شعور بود بر آنکه کسی بمعشوق او ماند و یا در حسن با او مساوات دارد در عشق ناتمام بود در طلب سوخته نبود خام بود ای درویش آن شوقی که وصال ازو چیزی کم کند ناقص بود وجود شوق نبود تهمت بود و تهمتی کاذبه بود و وصال هیزم آتش شوق است او رادر شعله آرد تا بدان دمار از نهاد عاشق برآرد و این آن حال است که پروانه آتش میشود اگرچه لمحۀ بود اما باری بود و این را بزبان آن قوم بیخود اتحاد خوانند اگر میسر شود مقامی در عشق ازوعالیتر نبود:
خواهم که زسرّعشق آگاه شوم
بیخود بروم بنزد دلخواه شوم
گر او شوم ای یگانه بر خلق جهان
بیزحمت بیخودی همه شاه شوم
خواهم که زسرّعشق آگاه شوم
بیخود بروم بنزد دلخواه شوم
گر او شوم ای یگانه بر خلق جهان
بیزحمت بیخودی همه شاه شوم
تعداد ابیات: ۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:فصل ۸۳
گوهر بعدی:فصل ۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.