هوش مصنوعی: شیخ نقل می‌کند که روزی پیر نابینا و مؤمنی به مسجد آمد و در آنجا نشست. شیخ و همراهانش به او سلام کردند و پیر از آنها پرسید چه می‌خوانند. وقتی نام کتابی را گفتند، پیر گفت که حقیقت علم چیزی است که بر اسرار آشکار شود. شیخ اعتراف می‌کند که آن زمان معنای این سخن را نمی‌دانست، اما پس از شصت سال خداوند حقیقت آن را برایش روشن کرد.
رده سنی: 15+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، نیاز به درکی از مسائل معنوی و تجربیات زندگی دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود.

بخش ۵

شیخ گفت، روزی در میان سخن، که پیری بود نابینا و مؤمن، بدین مسجد آمدی، و به مسجد خویش اشارت کرد کی بر در مشهد شیخ هست، بنشستی و عصای خود در پس پشت خویش بنهادی. روزی ما به نزدیک وی در شدیم با خریطه بهم که از ادیب می‌آمدیم. برآن پیر سلام کردیم، جواب داد، و گفت پسر بابو بوالخیری؟ گفتیم آری. گفت چه می‌خوانی؟ گفتیم فلان کتاب. پیر گفت مشایخ گفته‌اند: حقّیقَةُ الْعِلْمِ ما کُشِفَ عَلَی السَّرایِر و ما نمی‌دانستیم آن روز که حقّیقت را معنی چیست و کشف چه باشد، تا بعد از شصت سال حقّ سبحانه و تعالی حقّیقت آن سخن ما را معلوم گردانید و روشن کرد.
تعداد ابیات: ۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۴
گوهر بعدی:بخش ۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.