هوش مصنوعی:
پیر بواحمد، استاد امام، فردی محترم بود. یک شب، پسری به دنیا آمد و استاد امام هنوز نامی برای او نگذاشته بود. شیخ بوسعید با اطلاع از این موضوع، پیش از آنکه کسی از تولد پسر باخبر شود، به خانقاه آمد و نام شیخ بوسعید را برای پسر پیشنهاد داد. استاد امام به شکرانه این اتفاق، سه میهمانی ترتیب داد و خواجه بوعمرو، داماد استاد، نیز چهل میهمانی به همین مناسبت برگزار کرد.
رده سنی:
12+
متن دارای مفاهیم عرفانی و تاریخی است که ممکن است برای کودکان کمسن قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات خاص و ساختار قدیمی متن، فهم آن را برای گروههای سنی پایینتر دشوار میکند.
حکایت شمارهٔ ۱۲
پیر بواحمد صاحب سر استاد امام بوده است قدس اللّه اروحهما العزیز، مردی سخت عزیز بوده است. گفت یک شب سحرگاه استاد امام را پسری در وجود آمد. استاد را در سر خبر آوردند و هنوز هیچ کس از اهل خانقاه استاد خبر نداشت و استاد هنوز نام وی ننهاده. کسی دست بحلقۀ خانقاه باز نهاد، استاد امام گفت شیخ بوسعید باشد. در باز کردند، شیخ بود، درآمد و استاد امام را گفت ما را آگاهی دادند که شما را نامی مانده بود، بروی ایثار کردیم، او را شیخ بوسعید نام نهاد. و بدین شکرانه استاد امام سه دعوت بکرد. و خواجه بوعمرو کی داماد استاد بود مردی بزرگ بود و با نعمت،چهل دعوت داد به شکرانۀ این.
تعداد ابیات: ۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:حکایت شمارهٔ ۱۱
گوهر بعدی:حکایت شمارهٔ ۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.