هوش مصنوعی:
دانشمند بوبکر شوکانی نقل میکند که پدرش، دانشمند محمد، در زمان تحصیل در نیشابور با شیخ قدسالله ارتباط داشت. یک روز شیخ مقداری مویز از زیر سجاده بیرون آورد و گفت صوفیان فتوحی داشتهاند و سهم هر یک از آنها هفت مویز است. پدر محمد سهم خود و شریکش را دریافت کرد و پس از شمارش، متوجه شد دقیقاً مطابق دستور شیخ است. وقتی به مدرسه بازگشت، سهم شریکش را نیز به او داد.
رده سنی:
12+
متن دارای محتوای تاریخی و دینی است که برای نوجوانان و بزرگسالان قابل درک و آموزنده است. همچنین زبان متن ساده و روایی دارد که برای این گروه سنی مناسب است.
حکایت شمارهٔ ۵۳
دانشمند بوبکر شوکانی گفت که پدرم دانشمند محمد گفت در آن وقت که من به طالب علمی به نشابور بودم شیخ قدس اللّه روحه العزیز به نشابور بود و من هر روز کی از درس فارغ شدمی، تا نماز دیگر به خدمت شیخ بودمی، چون نماز دیگر بگزاردمی به مدرسه آمدمی. تا یک روز پیش شیخ آمدم، شیخ گوشۀ سجاده برداشت و مشتی مویز طایفی از زیر سجاده بیرون آورد و گفت صوفیان را فتوحی رسیده است، طرسوس کردهاند، ما حصۀ شما بنهادهایم، هر یکی را هفت هفت هفت. و مادر مدرسه دو شریک بودیم و شیخ سه هفت گفت، من خدمت کردم و بیرون آمدم و در راه مویز بشمردم سه هفت بود. چون به مدرسه رفتم شریکم را برادری از جانب عراق رسیده بود و در خانۀ من نشسته، در رفتم و بپرسیدم و مویز حصه کردم چنانک شیخ فرموده بود هر یکی را هفت رسید.
تعداد ابیات: ۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:حکایت شمارهٔ ۵۲
گوهر بعدی:حکایت شمارهٔ ۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.