هوش مصنوعی: خواجه ابوالقسم زراد، از مریدان شیخ، در سفری به حجاز با گروهی از مشایخ همراه شد. برخی پیشنهاد کردند با توکل سفر کنند، اما او تصمیم گرفت تنها با بیداری و آگاهی قدم بردارد. پس از بازگشت، در مسجد شیخ نماز خواند و پس از غسل، نوری درون خود دید و شادمان شد. صبحگاه شیخ به او گفت که این نور ناشی از وضو است و نباید به آن مغرور شد. ابوالقسم از پندار خود توبه کرد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عرفانی و معنوی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، موضوع توبه و بازگشت به سوی حق نیازمند درکی عمیق‌تر از زندگی معنوی است که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود.

حکایت شمارهٔ ۷۷

خواجه ابوالقسم زراد از مریدان شیخ بودو سفرها و ریاضتها کرده. او گفت قصد حجاز کردیم با جماعتی از مشایخ، چون بیرون آمدیم بعضی گفتند کی بر توکل رویم. من گفتم ای ابوالقسم بربیداری شو و چنانک خواهی می‌شو. عزم کردم که هر قدم که نه بر بیداری نهم بازپس آیم و برین طریق بادیه بگذاشتم. چون بازگشتم و نزدیک آمدم، شب در مسجد شیخ بیستادم و از پس قدمگاه شیخ نماز می‌گزاردم شب درکشید غسلی کردم، نوری یافتم اندر، عظیم شادمان شدم، و گفتم یافتم آنچ می‌جستم. چون بامداد شیخ از خانقاه بیرون آمد و من پیش او شدم، با پنداری در سر، گفت تو گویی یا گوییم؟ گفتم شیخ فرماید. گفت آن چیزی نیست کی بدان بازنگرند اندر راه، و آن از برکۀ وضو است که رسول گفت صلی اللّه علیه و سلّم الوُضُوء عَلَی الوُضُّوءِ نُورٌ آن نور وضو است بدان غره نباید شد. من با خویشتن رسیدم و از آن پندار توبه کردم.
تعداد ابیات: ۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:حکایت شمارهٔ ۷۶
گوهر بعدی:حکایت شمارهٔ ۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.