هوش مصنوعی:
خواجه امام ابوبکر صابونی و شیخ در مدرسهای در مرو شریک بودند و علم را با هم آموختند. خواجه امام از شیخ پرسید که چرا او به درجهای بزرگ رسیده است، در حالی که خودش در همان سطح دانشمندی باقی مانده است. شیخ پاسخ داد که تفاوت در عمل به حدیثی بود که استادشان املا کرده بود: «از نشانههای حسن اسلام فرد، ترک آنچه به او مربوط نیست.» شیخ توضیح داد که او پس از شنیدن این حدیث، آن را در زندگی خود اجرا کرد و تنها به امور ضروری پرداخت، در حالی که خواجه امام پس از یادگیری حدیث، به دنبال مطالب دیگر رفت.
رده سنی:
15+
متن شامل مفاهیم عمیق اخلاقی و دینی است که درک آن برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال دشوار است. همچنین، بحثهای مربوط به حدیث و تفسیر آن نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد که معمولاً از سن 15 سالگی به بعد در افراد شکل میگیرد.
حکایت شمارهٔ ۱۴
خواجه امام ابوبکر صابونی شریک شیخ ما بوده است به مدرسه به مرو. چون شیخ را حال بدان درجه رسید روزی خواجه امام ابوبکر نزدیک شیخ آمد و گفت ای شیخ ما هر دو در یک مدرسه شریک بودیم و علم بهم آموختیم حقّ تعالی ترا بدین درجۀ بزرگ رسانید و من همچنین در دانشمندی بماندم، سبب چیست؟ شیخ گفت یاد داری که فلان روز این حدیث استاد ما را املاکرد که مِنْ حُسنِ اسْلامِ المَرء تَرکُهُ مالایعنیهِ و هر دو بنوشتیم، چون به خانه رفتی چه کردی؟ گفت من یاد گرفتم و به طلب دیگر شدم. شیخ گفت ما چنین نکردیم، چون بخانه شدیم هرچ ما را از آن گزیر بود از پیش خویش برمیداشتیم و اندیشۀ آن از دل بیرون میکردیم و آنچ ناگزیر بود ما آنرا فرا گرفتیم و دل خود باندیشۀ آن تسلیم کردیم و آن حدیث حقّ است و پس چنانک خبر داد قُلِ اللّه ثُمَّ ذَرْهُمْ فِی خَوْضِهِمْ یَلْعَبُونَ اَنَا بُدُّکَ اللّازِم فَالْزِمْ بُدَّک ناگزیر تو منم ناگزیر خود را ملازم باش لا اِله اِلّا هُوَ فَاتَّخِذهُ وَکیلاً.
تعداد ابیات: ۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:حکایت شمارهٔ ۱۳
گوهر بعدی:حکایت شمارهٔ ۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.