هوش مصنوعی: شیخ ابوسعید به طوس رفت و مردم از او درخواست مجلس کردند. او پذیرفت و صبح در خانقاه بر تخت نشست. مردم جمع شدند و وقتی جای نشستن تمام شد، شخصی گفت هر کس یک قدم جلوتر بیاید. شیخ دعایی خواند و همان جمله را تکرار کرد، سپس از تخت پایین آمد و دیگر چیزی نگفت.
رده سنی: 12+ متن دارای مفاهیم عرفانی و اخلاقی است که برای درک بهتر، به سطحی از بلوغ فکری نیاز دارد. همچنین، استفاده از عبارات مذهبی و تاریخی ممکن است برای کودکان کم‌سن‌وسال نامفهوم باشد.

حکایت شمارهٔ ۱۸

شیخ ابوسعید یکبار به طوس رسید مردمان از شیخ استدعاء مجلس کردند، شیخ اجابت کرد، بامداد در خانقاه استاد تخت بنهادند و مردم می‌آمدند و می‌نشست. چون شیخ بر تخت شد و مقریان قرآن برخواندند و مردم می‌آمد چندانک کسی را جای نماند، معرف برخاست و گفت خدایش بیامرزاد کی هر کسی از آنجا کی هست یک گام فراتر آید. شیخ گفت و صلی اللّه علی محمد و آله اجمعین و دست بروی فرود آورد و گفت هرچ ما خواستیم گفت و جملۀ پیغامبران بگفته‌اند او بگفت خدایش بیامرزاد که هرکسی از آنجا کسی هست یک گام فراتر آید. چون این کلمه بگفت از تخت فرود آمد و آنروز بیش ازین نگفت.
تعداد ابیات: ۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:حکایت شمارهٔ ۱۷
گوهر بعدی:حکایت شمارهٔ ۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.