هوش مصنوعی: در این متن، شخصی از نزدیکان خود درباره چگونگی برخورد با مردی سودایی مشورت می‌کند. خردمندان پیشنهاد می‌دهند که با استفاده از زر (طلا) و امیدواری، او را آرام کنند. اگر این روش مؤثر نباشد، باید او را با سنگ مشغول کنند تا عمرش در پیکار با آن بگذرد. شاه پس از شنیدن این پیشنهاد، دستور می‌دهد تا مرد سودایی را با زر و گوهر نوازش کنند. مرد سودایی به جای توجه به زر و گوهر، با خسرو به گفتگو می‌پردازد و به هر نکته‌ای که خسرو می‌گوید، پاسخ می‌دهد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق و پیچیده‌ای است که نیاز به درک بالاتری از ادبیات و فلسفه دارد. همچنین، موضوعاتی مانند سودازدگی، روانشناسی رفتار انسان و استفاده از زر و گوهر برای آرام کردن فرد، نیاز به بلوغ فکری و تجربه بیشتری دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود.

بخش ۵۶ - رای زدن خسرو در کار فرهاد

ز نزدیکان خود با محرمی چند
نشست و زد درین معنی دمی چند

که با این مرد سودائی چه سازیم
بدین مهره چگونه حقه بازیم

گرش مانم بدو کارم تباهست
و گر خونش بریزم بی گناهست

بسی کوشیدم اندر پادشائی
مگر عیدی کنم بی‌روستائی

کند بر من کنون عید آن مه نو
که کرد آشفته‌ای را یار خسرو

خردمندان چنین دادند پاسخ
که ای دولت به دیدار تو فرخ

کمین مولادی تو صاحب کلاهان
به خاک پای تو سوگند شاهان

جهان اندازه ی عمر درازت
سعادت یار و دولت کار سازت

گر این آشفته را تدبیر سازیم
نه ز آهن کز زرش زنجیر سازیم

که سودا را مفرح زر بود زر
مفرح خود به زر گردد میسر

نخستش خواند باید با صد امید
زرافشانی بر او کردن چو خورشید

به زر نز دلستان کز دین بر آید
بدین شیرینی از شیرین بر آید

بسا بینا که از زر کور گردد
بس آهن کو به زر بی‌زور گردد

گرش نتوان به زر معزول کردن
به سنگی بایدش مشغول کردن

که تا آن روز کاید روز او تنگ
گذارد عمر در پیکار آن سنگ

چو شه بشنید قول انجمن را
طلب فرمود کردن کوهکن را

در آوردندش از در چون یکی کوه
فتاده از پسش خلقی به انبوه

نشان محنت اندر سر گرفته
رهی بی‌خویش اندر بر گرفته

ز رویش گشته پیدا بی‌قراری
بر او بگریسته دوران به زاری

نه در خسرو نگه کرد و نه در تخت
چو شیران پنجه کرد اندر زمین سخت

غم شیرین چنان از خود ربودش
که پروای خود و خسرو نبودش

ملک فرمود تا بنواختندش
بهر گامی نثاری ساختندش

ز پای آن پیل بالا را نشاندند
به پایش پیل بالا زر فشاندند

چو گوهر در دل پاکش یکی بود
ز گوهرها زر و خاکش یکی بود

چو مهمان را نیامد چشم بر زر
ز لب بگشاد خسرو گنج گوهر

به هر نکته که خسرو ساز می‌داد
جوابش هم به نکته باز می‌داد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۲۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۵۵ - آگاهی یافتن خسرو از عشق فرهاد
گوهر بعدی:بخش ۵۷ - مناظره خسرو با فرهاد
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.