۱۸۴ بار خوانده شده

بخش ۱۱ - در بیابان شوق و عشق و احوال و اطوار عاشقان و مشتاقان جانباز با سوز و نیاز و اشارت به آنکه زاد این سفر پر خطر عجز است و بیچارگی و شکست و نیستی و منع طمطراق خودی

زاد راه او فغان و زاریست
عزت و دولت همه در خواریست

گر تو خواهی دولت دیدار یار
باش گریان همچو ابر نوبهار

گریه و زاری نشان درد بود
هر که سوز و درد دارد مرد بود

دیدۀ بی گریه خود ناید به کار
ناله و زاریست عاشق را شعار

زاد راه ع شق عجزست و نیاز
گر درین ره می روی بگذر ز ناز

وصف عاشق ذلت و بیچارگی است
نیستی و غربت و آوارگی است

روز و شب می شو به زاری و فغان
گ ر همی خواهی که یابی زو نشان

هر که بیدردست از حق غافلست
دردمند عشق با سوز دلست

سوز جان و درد و غم باید بسی
تا در ین ره بو که گردی تو کسی

من نخواهم جاه و مال و طمطراق
درد خواهم سوز عشق و اشتیاق

از عمل وز علم و زهدت سود نیست
جز شکست و نیستی بهبود نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۰ - در بیان احوال جماعتی که خود را مرشد دانسته و راهبری نمایند و فی الحقیقه راهزنان راه حق‌اند و ضال و مضل‌اند
گوهر بعدی:بخش ۱۲ - حکایت بایزید بسطامی قدس اللّه سره
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.