درباره اسیری لاهیجی

شمس‌الدین محمد بن یحیی بن علی لاهیجی نوربخشی معروف به شمس‌الدین محمد لاهیجی و متخلص به فدائی یا اسیری از اعاظم و افاضل عرفای قرن نهم هجری بود. از سال ولادت او اطلاع دقیقی در دست نیست. اینکه برخی از معاصران او را متولد حدود سال ۸۴۰ قمری دانسته‌اند وی در ۸۴۹ق که دست ارادت به سید محمد نوربخش (درگذشته ۸۶۹ قمری) داده، در «عنفوانِ شباب» بوده‌است، جوانی که «علوم صوریه» را تحصیل کرده بود و می‌توانست به تنهایی و پنهان از بستگان به سفر رود، در این هنگام ظاهراً بایستی در حدود ۶ یا ۷ ساله بوده باشد، از این‌رو می‌توان گفت که ولادت او به تقریب در حدود سال ۸۳۳ق و قطعاً در لاهیجان یا نواحی آن بوده‌است.
شهرت بیشتر لاهیجی به واسطه شرح گلشن راز شیخ محمود شبستری است که شرحی است به فارسی به نام مفاتیح‌الاعجاز فی شرح گلشن راز.
شمس‌الدین به علت اطلاع وسیعی که از انواع علوم رسمیه و احاطه‌ای که بر علم کلام و حکمت و تصوف علمی و عملی داشت، مسائل ذوقی عرفان را در مواردی که دور از ادراک عقل بوده با استدلالات علمی توأم ساخت و بدین وسیله آنها را به ادراک نزدیک کرد. کتاب‌های دیگر مثنوی اسرار الشهود و دیوان اشعار است.
آثار منظوم او، اعم از مثنوی و غزل، از لحاظ لفظ و معنی متأثر از آثار مولوی و حافظ است. این تأثیر، البته در غزلیات اسیری بسیار آشکار است. او با مثنوی مولوی آشنا بوده‌است، و به قول خود، دفتر آن اثر، جان او را حیات بخشیده، و به او «جام شراب وحدت» نوشانده‌است.

در ویکی پدیا بیشتر بخوانید

آثار ویدئویی و صوتی مرتبط با این منبع
بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم بخش ۲ - مناجات و استدعا به متابعت امر ادعونی استجب لکم و اشارت به بعضی از احوال و اطوار صوری و معنوی سالکان راه طریقت کثرهم اللّه تعالی بین الانام بخش ۳ - فی نعت النبی الامی العربی المحمدی الختمی صلی الله علیه واله وسلم بخش ۴ - فی منقبت الامام الکامل المکمل السید محمد النور بخش قدس سره العزیز بخش ۵ - در نصیحت و تحریض در سلوک و ریاضت و تهذیب اخلاق سیۀ بحسنه و مخالفت نفس و هوی و متابعت پیر کامل رهنما و بیان روش اولیا و طریق وصول به مقامات عرفا بخش ۶ - در طریق ارادت و بیان آداب مرید نسبت با پیر کامل بخش ۷ - وصف الحال بالنسبة الی اهل الکمال بخش ۸ - شیخ سلیمان و بیان رسوخ ارادت یکی از مریدان بخش ۹ - در تحریض متابعت قطب عالم که شیخ مرشد کامل زمانه است بخش ۱۰ - در بیان احوال جماعتی که خود را مرشد دانسته و راهبری نمایند و فی الحقیقه راهزنان راه حق‌اند و ضال و مضل‌اند بخش ۱۱ - در بیابان شوق و عشق و احوال و اطوار عاشقان و مشتاقان جانباز با سوز و نیاز و اشارت به آنکه زاد این سفر پر خطر عجز است و بیچارگی و شکست و نیستی و منع طمطراق خودی بخش ۱۲ - حکایت بایزید بسطامی قدس اللّه سره بخش ۱۳ - تحریض در طلب و کیفیت حال طالب و اطوار و آداب طلب کاری و بیان وصف الحال در علامت طلب و طالب بخش ۱۴ - حکایت بخش ۱۵ - حکایت شیخ سری بخش ۱۶ - در بیان تاثیر صحبت و خواص آن و فایدۀ مصاحبت فقرا و اولیا بخش ۱۷ - در بیان آنکه سلوک و تصفیه بی ارشاد شیخ کامل راهنما ره به مطلوب نمی‌توان برد که من لا شیخ له فشیخه الشیطان و من لم یر مفلحا لا یفلح ابداً، قال: ان کنتم تحبون اللّه فاتبعونی بخش ۱۸ - در بیان اقسام سالکان راه اله و تفاوت مراتب ایشان بخش ۱۹ - حکایت زاهدی که به وقت بایزید در بسطام وحید التقوی بود بخش ۲۰ - حکایت به خواب دیدن ذات گرامی حق را بایزید بسطامی بخش ۲۱ - در بیان وصف الحال و تحریض در ریاضت و اشارت به موت اختیاری بحکم موتوا قبل ان تموتوا بخش ۲۲ - در بیان قیامات انفسی و منازل و مراتب سیر سالکان بخش ۲۳ - اشارت به اخلاق ذمیمه و حسنه و تهذیب اخلاق سیئه بحسنه و آثار و اسرار آن و در بیان آنکه بهشت و دوزخ نتایج اعمال و اخلاق حسنه و سیئه است و این هر دو در دار دنیا با انسان است. بخش ۲۴ - در بیان آنکه ترقی در طور مراتب نفس به طریق تنزل است بخش ۲۵ - عارفی که در صحرا به سردی هوا دچار شده به طلب آتش سوی ده می‌دوید بخش ۲۶ - در جامعیت انسان و تطابق میان آفاق و انفس به مقتضای سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق و طریق معرفت نفس و خدا بحکم: من عرف نفسه فقد عرفه ربه. بخش ۲۷ - حکایت بخش ۲۸ - در بیان آنکه بحکم اعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک. متابعت نفس اصل همۀ بدیهاست و به مقتضای اوحی اللّه تعالی الی موسی فقال یا موسی ان اردت رضائی فخالف نفسک فانی لم اخلق خلقا ینازعنی غیرها. مخالت نفس سر همه طاعتهاست. و معرفت حقیقی که نتیجۀ وصول و قرب است، بی‌مخالفت نفس و هوی غیر ممکن است و به موجب: رجعنا من الجهاد الاصغر الی الجهاد الاکبر قیل و ما الجهاد الاکبر یا رسول اللّه قال جهاد النفس، بر خلاف نفس عمل نمودن در طریقت واجب است. بخش ۲۹ - حکایت بخش ۳۰ - در بیان حقیقت قلب انسانی و جامعیت او و اشارت بدانکه در انفس، دل مظهر علم الهی است و به مثابۀ لوح محفوظ است که ما وسعنی ارضی و لاسمائی و لکن وسعنی قلب عبدی المومن النقی التقی وتفصیل سخن بایزید بسطامی که لو ان العرش و ماحواه الف الف مرة فی زاویه من زوایاء قلب العارف ما احسن بها و تنبیه بر آنکه دل مظهر حق است. بخش ۳۱ - در بیان آنکه هر صفت که بر دل غالب می‌گردد و دل به حسب جامعیت که دارد عین آن می‌نماید. چنانچه حضرت مرتضی سلام اللّه علیه از دلهای ناقصان خبر دارد که: فکلهم اذا فکرت فیهم کلاب ام حمار ام ذباب و اشارت بر آنکه اصل انسان دل است و در صورت نشأه انسانی نظر گاه حق غیر دل نیست که ان اللّه لا ینظر الی صورکم و لا الی اعمالکم و لکن ینظر الی قلوبکم و نیاتکم و ان فی جسد ابن آدم لمضغة اذا صلحت صلح سایر الجسد و اذا فسدت فسد سایر الجسد، الاوهی قلب. زیرا که به اتفاق همه، انساینت انسان و کمال او به دل است. بخش ۳۲ - اشارت به سخن سید الطایفه جنید بغدادی که:«المرید الصادق غنی عن علم العلما» و بیان آنکه علم اولیا لدنی است نه کسبی که کما قال اللّه تعالی: ان تتقو اللّه یجعل لکم فرقاناً بین الحق و الباطل و کما قال النبی علیه الصلوة و السلام: من رغب فی الدنیا و طالت آماله فیها اعمی اللّه قلبه و علی قدر ذلک و من زهد عن الدنیا و قصر امله فیها اعطاه اللّه علما بغیر تعلم؛ بیت: بخش ۳۳ - در بیان آنکه اصل اعمال نیت است و اخلاص در آن چنانچه در احادیث قدسیه آمده است که: لو صلی العبد صلوة اهل السماء و الارض و صام صیام اهل السماء و الارض و طوی الطعام مثل الملائکه حتی لا تأکل شیئی و لبس لباس العاری ثم رای فی قلبه ذره من محبة الدنیا او سمعتها او محمدتها او ریاستها، لا یسکن فی جواری و لأظلمن قلبی حتی ینسانی و لا اذیقه حلاوة مناجاتی، نیت المؤمن خیر من عمله. بخش ۳۴ - در بیان آنکه جمیع افعال به تقدیر الهی است و اشاره به مسائل مختلف فیه میان اشعری و معتزلی و سنی و شیعی و محقق و مقلد و ایماء اصطلاحات صوفیه و منع از اظهار اسرار و تحریص به اخفاء آن بحکم: بخش ۳۵ - در بیان آنکه شرط را ه سالک صدق و اخلاص است و امتحان اهل کلام موجب خذلان دین و دنیا می‌گردد و ممتحن ملعون است. بخش ۳۶ - جنید بغدادی بخش ۳۷ - حکایت شیخ زنجانی بخش ۳۸ - حکایت حسن بصری بخش ۳۹ - اشارت به حدیث قدسی: لو لم تذنبوا الذهبت بکم و خلقت خلقاً یذنبوا و یستغفرون فاغفر لهم، تا احکام اسمائی ظهور یابد بخش ۴۰ - در بیان حدیث نبوی که: لو لم تذنبوا لخشیت علیکم اشد من الذنب الا و هو العجب العجب العجب، بیزارم از آن طاعتی که مرا به عجب آورد. خوشا معصیتی که مرا به عذر آورد. «انین المذنبین احب الی اللّه من زجل المسبحین» چه هر چه موجب نیستی و عجز است به حقیقت طاعت مقبول است. بخش ۴۱ - در بیان حقیقت عشق و آثار و احکام آن بخش ۴۲ - سلطان محمود و ایاز بخش ۴۳ - حکایت بخش ۴۴ - در بیان: ان اللّه لا یغفر ان یشرک به و یغفر ما دون ذلک لمن یشاء بخش ۴۵ - حکایت حسن بصری بخش ۴۶ - درویشی که از عشق عابدی را مدهوش دید بخش ۴۷ - در بیان مراتب صحو و محو و فرق و جمع و صحو بعد المحو و فرق بعد الجمع و اشارت به مشاهدۀ کاملان و توحید حقیقی و تنبیه بر آنکه یک حقیقت که به صورت کثرت تجلی نموده و عین همه گشته بخش ۴۸ - حکایتسائلی که از پیر بسطامی سئوال کرد بخش ۴۹ - وصف الحال آنچه در روش اهل طریقت بر این فقیر روی نموده جه تنبیه طالبان و عاشقان ذکر کرده می‌شود. بخش ۵۰ - حکایت آن شخص که گنج یافته بود بخش ۵۱ - حکایت ابراهیم ادهم بخش ۵۲ - حکایت بایزید بسطامی بخش ۵۳ - در اخلاق و اوصاف و آثار و سیرت و صورت سالکان واصل و کاملان مکمل و عارفان صاحبدل و بیان روش ارباب طریقت و منع از اخلاق ذمیمه و شیوۀ اهل دنیا و آنچه در طریق فقر و سلوک به وی روی نموده است. بخش ۵۴ - حکایت ابراهیم ادهم بخش ۵۵ - حکایت بخش ۵۶ - حکایت بخش ۵۷ - اشارت به سخنان عیسی علیه السلام بخش ۵۸ - حکایت بخش ۵۹ - در بیان اموات بخش ۶۰ - حکایت ذوالنون مصری بخش ۶۱ - تمثیل بخش ۶۲ - در بیان آنکه عمل بی اخلاص وسیلۀ قرب نمی‌گردد بلکه موجب زیادتی بعد شود بخش ۶۳ - در بیان آنکه انسان هر چه از نیک و بد می‌کند صورت همه در عالم معنی به وی بازگشت خواهد نمود. و تحریض بر آنکه نیکی دربارۀ خلایق موجب رضای خالق است. بخش ۶۴ - حکایت معروف کرخی بخش ۶۵ - حکایت ابو تراب نخشبی بخش ۶۶ - اشارت به مناسبت میان خلق و خالق و تحقیق آنکه هر چه هست حق است و عالم نمود وهمی بیش نیست.