هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر (جلایر) به ستایش و مدح یک پادشاه یا حاکم می‌پردازد. او از الطاف و مرحمت‌های شاه سپاسگزاری می‌کند، خود را از بندگان وفادار او می‌داند و ابراز می‌کند که حاضر است جان خود را در راه او فدا کند. همچنین، شاعر به از دست رفتن بخشی از قلمرو شاه اشاره می‌کند اما تأکید می‌کند که شاه با کرم خود جبران کرده است. در پایان، شاعر برای ولیعهد شاه دعا می‌کند و آرزو می‌کند که وجود شاه جاودانه بماند.
رده سنی: 16+ این متن دارای زبان ادبی و کهن است و ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، محتوای آن شامل مفاهیم تاریخی و سیاسی است که برای گروه سنی بالاتر مناسب‌تر است.

بخش ۲۷

جلایر: گر توانی کرد، کاری
اگر تو لولو شهوار داری

نیاری از چه این لولو به بازار
که نیکو مشتری داری خریدار

نثار ره گذار شاه کن زود
متاع تو همیشه هست محمود

دعا بر ولی عهد شهنشاه
که او زآغاز بودی لایق گاه

شها عرضی جلایر می نماید
که از دل غم رود شادی بیاید

مهین فرزند دولت شاه مغفور
شده چندان ز الطاف تو مسرور

کنون امرم نموده ای جلایر
چرا اشفاق شه را پای تا سر

نکردی نظم از چه مرحمت هاش
خفا از چه بماند سازیش فاش

به من چندان در رحمت گشوده
میان همگنانش بس ستوده

شمرده بنده ای از بندگانش
روا باشد که بوسم آستانش

نکرده خدمتی مقبولش افتاد
روا باشد که جان در راه او داد

ندارم گوهری لایق به کارش
مگر سر هست مقدور نثارش

اگر بگذشت بر من روزگاری
به غفلت در میان خوار و زاری،

بحمدالله که بختم گشت بیدار
ز خواب غفلت و شب های بسیار

زمان غم به سر شد دور شادی
بیاید دست اکنون هر مرادی

شدم از بندگان حضرت او
کند قابل خدا بر خدمت او

پدر گر رفته از این دار فانی
وجود شاه بادا جاودانی

مر هم باب و هم مولا و سرور
به درگاهش کمین هستم زچاکر

شهنشاه بلند اختر بدو داد
بر او باب عراقین جمله بگشاد

چو بعضی ملک آذربایجانش
بشد از دست و گم شد از مکانش

محال کرمشاهان را عوض داد
ولی عهدش بکرد و خاطرش شاد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۲۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۲۶
گوهر بعدی:بخش ۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.