۱۸۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۳ - نامة خاقان مغفور به سلطان روم مصحوب قاسم خان سرهنگ

شکر وسپاس منت خدای را که بار دیگر باب رحمت بر روی اهل اسلام گشود و نظر رافت بر تابعین سید انام انداخت و ملک اسلام را از وصمت انقلاب مصون ساخت. کار ملک و دین بکام شد، تیغ حرب و کین در نیام رفت. دل های رم دیده رام گردید، روزگار آشفته آرام پذیرفت. درهای مراودات از دو دولت باز و مرغان مراسلات در پروازند.
فالحمدالله علی عظیم نعمته و عمیم رحمته و الصلواه علی نبیه النبیه و رسول الوجیه الذی عرف الحق و الدین و اجمع کلمه المسلمین و علی آله و اصحابه المتوسلین با عتابه والسلام.
اما بعد: بر رأی مهر ضیای خسرو ملک فزای کفرزدای، شاهنشاه اسلام پناه، الغازی فی سبیل الله، شهریار عادل دل، فرخ رخ، تاجدار واکف کف، موید یدمهر سپهر، فضل کوه شکوه بذل، بدر قدر و بها، اوج موج سخا، سماء سماح وجود، سنای سینای وجود، دانای خیر و شر، دارای فخر و فر، برادر معظم مظفر، سلطان البرین و البحرین، خادم الحرمین الشریفین سلطان محمود خان که تا جهان است با اختر سعد قرین و با شاهد کام همنشین باد؛ مکشوف و مشهود میدارد که چون تربیت عالم تکوین بتالیف و امتزاج طبایع مختلفه المزاج منوط و مربوط است و انتظام جهان جز به ایتلاف وارتباط جهانیان ممکن و مقدور نیست و هرگز در عین مهر و الفت از غوایل خلاف وکلفت، مصون ومامون نمیتوان زیست، حکمت جناب کردگار شوکت ملوک روزگار را مایة ربط و ایتلاف خلق و رفع اختلاف امر کرد و معاشر ناس را که ودایع خاص او بودند بدست قدرت وحکمرانی و فرط رافت و مهربانی ایشان سپرد و در هر عهد و عصر که باقتضای اختلاف طبایع، غایله خلافی بین الودایع ظاهر و واقع شد، بحسن تدبیر و سلوک و سلاطین و ملوک دفع و رفع فرمود.
اما درین عهد میمون مسعود که چاکران اعتاب این دو دولت و حافظان اطراف این دو مملکت را در بین کمال مهر و خوشی اسباب رنجش و ناخوشی فراهم آمد و یک چند آثار آشوب و اطوار ناخوب در بعضی از ثغور بظهور رسید، باز فضل جناب باری یاری کرد و باطن پاک خواجه انام یاوری و مددکاری نمود تا بحسن تدبیر اولیای دولتین رفع نزاع و خلاف بین الحضرتین بعمل آمد و سلم و اسلام و امن و امان دیگر باره موافق و معانق شدند. نوایر جنگ و کین که در ممالک مسلمین مضطرم و متقد بود، منطقی و منفقد گردید وکلفت ها بالفت و کاوش ها بسازش مبدل گشت. اسم تخالف از میان رفت، رسم تحالف در میان آمد، جنگ و نفاق رخت سفر بست، صلح و وفاق تشریف قدوم داد. ادای رسوم تهنیت از دو جانب لازم افتاد و تجدید عهد مراسلت بر دو حضرت واجب آمد. لهذا درین عهد خجسته و زمان فرخنده که طرح عشرت افکنده و بیخ غم ها برکنده بود، عالیجاه رفیع جایگاه جلادت و ارادت پناه، بسالت ونبالت همراه، صداقت و صرامت انتباه، مقرب الحضرت العلیه قاسم خان سرهنگ پیاده نظام را که تربیت یافته این دولت ابد دوام و تجربت کرده خدام بلند مقام است، از طرف دوستانه این دولت بجانب ملوکانه آن حضرت ارسال و بنظم سلک و ربط عقد این نامة محبت ختامه تجدید عهود و مراودات قدیمه و تاکید رسوم معاهدات قویمه نموده و ضمنا نگاشته خامة مودت علامه میسازد که اگر چه این چندگاه نفاقی ظاهر در میانه سرحدداران بهم رسید بحمدالله وفاقی باطن دوستداران بود که با وصف آن ایام خلاف را مجال امتدادی نمیشد و شعله مصاف را مکان اشتدادی نمیبود، بل بمنزله شعله خار بود که بتندی سرکشی کند و بزودی خاموشی پذیر و کفی بالله شهیدا که معتقد محب مهجور جز این نیست که این خود از جانب قدس عزت مبنی بر این نکتة حکمت بود که مستظلان این دو دولت که این خود از جانب قدس عزت مبنی بر این نکتة حکمت بود که مستظلان این دو دولت بی زوال را که سالیان دراز در مهد امن بوده و در ظل فضل آسوده اند، نسیان و غفلتی که لازم ازمان راحت و دوام فراغت است طاری نگشته، نوع آگاهی و فرط انتباهی حاصل شود که قدر امن و رفاه دانند و شکر و حمداله کنند و جنس التیام دولتین اسلام را که بنقدجان خریدار آیند و من بعد نعمت موالات را بقلب مبالات از کف ندهند. علم الله تعالی که این دوست صادق الولا بملاحظه همین دقایق و نکات لسانا و جنانا از آنچه رفته و گذشته است باکمال تسلیم و رضا در گذشته خواست خدا را هرچه بوده و شده عین خیر و صلاح کل میداند و خاطر خود را کیف ماکان بواقعات ایام ماضی خورسند و راضی میدارد و حال و بالفعل بقدر مثقال و ذره و مقدار خردل و قطره از آن دولت پایدار گله و شکوه در دل ندارد؛ سهل است که قبل ازین هم مهر و برادری آن دوست اعلی گهر، گنجایش چیز دیگر در دل مهر منزلت محبت پرور نگذاشته بود و الان کماکان مهر مهر آن برادر را از قلب مودت جلب برنداشته، محبت و اخوت آن جناب اعلی را با تمام مال و ملک دنیا برابر میشمارد و این واقعات جزئیه را در جلب آن گوهر عزیز بسیار بی وقع و ناچیز دیده به هیچ وجه در نظر اعتنا نمیآرد.

محبت بیشتر محکم شود چون بشکند پیمان
شکوفه اول افشاند نهال آنگه ثمر گیرد
امیدوار است که همین پریشانی جزئی که چند روزی در حدود مملکتین حادث شده، عاقبت باعث جمعیت کامل وامنیت کلی شود و بدین واسطه نوع تاکیدی در امور دایره بین الجانبین بعمل آید که روز بروز مراتب اتحاد و اقتدار دو دولت پایدار بیفزاید. چنان که در باب عهود سابقه و شروط سالفه دولتین که بمرور ایام و کرور شهور و اعوام فی الجمله اختلاف یافته بود و این ایام خجسته که عهد مصالحت بتازگی و مبارکی بسته شد، تجدید نظری رفت و باهتمام اولیای دولتین مزید انتظام و استحکام یافته و تنقیه امضای فصول را مفصل و ممهور مصحوب عالیجاه جلادت همراه مقرب الحضرت قاسم خان، ارسال آن حضرت مسعودنموده جزئی خواهشی که در عالم مهر و محبت و برادری بود اظهار آن را بفرزند اسعد ارشد بی همال، نهال دوحه دولت واقبال، ولیعهد دولت ابد مدت بی زوال، نایب السلطنة القاهره الباهره، عباس میرزا ایدالله بعونه و وقفه بفضله و منه، محول و مفوض داشت و چون فرزند معزی الیه در حقیقت فرزند هر دو دولت و پیوند هر دو حضرت و حافظ ثغور هر دو مملکت است و در عهد صبی و سن شباب تا حال متجاوز از بیست سال است که اوقات عمر و جوانی را بجای عشرت و کامرانی با کمال رنج و تعب صرف ثغور اسلام کرده وبکرات و مرات در معارک مجاهدات نقد جان را وقایه دین پاک سید انام نموده در همین اوقات مساعی جمیله و مجاهد مشکوره در انعقاد مصالحه دولتین و التیام اهالی جانبین مبذول داشته و هرگز در تقدیم مهام حضرتین تفاوت و توفیر نگذاشته، دور نیست که در دولت اسلام شایسته اعتنا و احترام باشد ومهمی که از روی صدق و خلوص و عقیدت بعرض دو حضرت ابد مانوس رساند و بعز امضای عم و پدر و شرف قول دو داور تا جور مقرون گردد و دیگر آن دو برادر مهرپرور مختار است و از این محبت سیر همین قدر اظهار کافی است و زیاده حاجت تکرار نیست پیوسته حقایق نگار صور حالات و مهمات باشند.
والسلام
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۲ - نامة ولیعهد مبرور به سلطان روم
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۴ - این مکتوب به فاضل خان گروسی نوشته شده است
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.