۱۴۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳ - شکایت از تب و لرز

سرور ازین میهمان پر تعب یعنی که تب
چند روزی شد که تصدیع فراوان می کنم

آنچه از دست من آمد زاشک سرخ و روی زرد
پیش او هر لحظه نعمتهای الوان می کشم

تا نسوزد در دل من یادگار دوست را
زاستخوان پیکان جانان را بدندان می کشم

تیغهای آبدارم هست از فوج سرشک
لیک بر روی مرض از ضعف لرزان می کشم

همچو طفل نوخطی کاستاد گیرد خامه اش
من عصا را بر زمین ز امداد یاران می کشم

در طلسم بیقراران من زخود افتاده ام
کم بلوح خاطر آنزلف پریشان می کشم

نیست چون مقراض انگشت طبیبان آهنین
زخم خوش چیزیست، دست از دست ایشان می کشم

تا شمار نوبت تب را نگهدارم درست
بر زمین هر گاه غلطم خط بمژگان می کشم

بسترم از پهلوی من صفحه مسطر زدست
داستان فربهی را خط نسیان می کشم

از نقاهت گر چو برقم کرده پر سودی نکرد
منهم آخر انتقام خود زدوران می کشم

اشک تا بر لب رسد از گرمی ره سوخته
منت خشکی همین از چشم گریان می کشم

ساغر تبخاله ها کو تا دگر پر می شود
جان اگر بر لب رسد خجلت زمهمان می کشم

بوده ام فرمانروای عالم آب و کنون
حسرت یک قطره از منع طبیبان می کشم

مشتی از خاکدرت پنهانی از چشم طبیب
گر فرستی سوی من زان آبحیوان می کشم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲ - در مدح شاه جهان و توصیف مرقع شاهی
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴ - در توصیف از مرقع شاه جهان
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.