۱۵۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۵

تا حسن تو بنمود رخ از جمله ی اشیا
حیران جهان شد دل شوریده ی شیدا

در آینه روی تو بنمود دو عالم
هم بود ز مرآت جهان حسن تو پیدا

چون کرد تجلی رخ زیبای تو دیدیم
مجلای جمال تو همه صورت و معنا

تا دیده ی جان دید به هم زلف و رخت را
با ظلمت و نورست دلم را سرو سودا

چون باد صبا پرده ز روی تو برانداخت
شد مهر جمال تو ز هر ذره هویدا

خورشید جمال رخ آن یار عیان دید
از پرده ی ذرات جهان دیده ی بینا

تا کرد اسیری به رخش دیده ی جان باز
باشد ز همه رو به جمالش نظر او را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.