هوش مصنوعی: این متن به توصیف دردها و رنج‌های عشق یکطرفه و بی‌پاسخ می‌پردازد. شاعر از جفاهای معشوق، بی‌چارگی عاشق، و بی‌پاسخی عشق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که عشق واقعی نیازمند فداکاری و گذشت است. در نهایت، اشاره می‌کند که عاشق واقعی از هیچ چیز نمی‌هراسد و حتی مرگ در راه معشوق را پذیراست.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و رنج‌های عشق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، برخی از مضامین مانند فداکاری و مرگ در راه عشق ممکن است برای کودکان قابل هضم نباشد.

شمارهٔ ۴۴

میرسد هر دم بعاشق صد جفا
گوئیا از عشق می بارد بلا

چاره عاشق چه میداند طبیب
درد عشقش هست درد بی دوا

سرفرو نارد بوصلم آن صنم
کی کند شه هم نشینی با گدا

از بلا یک دم نمی یابم امان
تا شدم در دست عشقش مبتلا

دست ما و دامن آن سنگدل
گرکند جور و جفا و گر وفا

این صدا از عشق می آید بگوش
گر تو جویای وصالی شو فنا

هرکه شد در عاشقی بی برگ و ساز
او ز ساز وصل یابد صد نوا

شادمان گردی بدیدارش اگر
میکنی در راه جانان جان فدا

غره نازست فارغ از نیاز
زان اسیری نیست پروایش بما
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.