۲۵۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۵

ریزد مدام ساقی جانها شراب ناب
در کام جان که مست خرابست در خراب

گوید حریف ماشو و پیوسته باده نوش
نظاره کن جمال دلفروز بی حجاب

نوشیم جامهای پیاپی ز دست دوست
زان باده که نیست خمارش بهیچ باب

در کوی زهد جان مرا چونکه راه نیست
مائیم و بزم عشق و می و مطرب و رباب

زاهد اگر نعیم ابد میکنی طلب
دوری مجو ز شاهد و پیمانه شراب

جان مست شد چنانکه نیامد دگر بهوش
زان بحرهای می که بنوشید بیحساب

هر دو جهان کشید اسیری بجرعه
کو مست تشنه بود و دو عالم شراب ناب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.