۱۵۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۰

درد تو دوای دل و هم مرهم جانست
دشنام تو بهتر ز دعای دگرانست

لطف است و وفا جور و جفایت بحقیقت
جنگ تو بعاشق همه از صلح نشانست

دیدم که رضایت همه در ناله و زاری است
این ناله و افغان دلم از پی آنست

یک شمه ز حسن تو هرآنکس که به بیند
دیوانه شد و در پی او خلق دوانست

در جلوه گری حسن رخت دیدم و گفتم
این حسن نه حسن است که در حدبیانست

پیدا و نهان آینه روی تو دیدیم
گر عالم جانست و گر ملک جهانست

برآتش عشق تو دل و جان اسیری
بریان و کبابست چه گویم که چه سانست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.