هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد فراق و عشق شدید به معشوق می‌گوید. او بیان می‌کند که بدون معشوق، جانش خراب است و دلش در آتش شوق او می‌سوزد. شاعر از هجران و رنج‌های ناشی از آن می‌نالد و از معشوق می‌خواهد که به او رحم کند و با وصال خود، درد دلش را درمان نماید. او تاکید می‌کند که در جهان هیچ کاری جز عشق معشوق ندارد و از زیبایی‌های معشوق مانند قدش مانند سرو، لبش مانند قند، و صورتش مانند آفتاب یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و احساسی دارد.

شمارهٔ ۱۲۳

بیا جانا که بی تو جان خرابست
دلم از آتش شوقت کبابست

خورم خون جگر بی تو نگارا
بهجرانت مرا اینها شرابست

ندارم غیر عشقت در جهان کار
ترا با من چرا چندین عتابست

ز درد فرقتت ای جان جانان
تنم بیمار و دل در اضطرابست

قدت سرو و لبت قند و میان موی
جبینت ماه و رویت آفتابست

دلم را با وجود خاک کویت
نه پروای بهشت و نه ثوابست

ز دست هجر از پای اوفتادم
اگر رحمی کنی فکری صوابست

دوائی کن بوصل خود دلم را
که از درد و غم هجران خرابست

اسیری گر ز حالت پرسد آن ماه
بگو درد درونم بی حسابست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.