۱۶۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۳

حسن خوبان جهان عکس رخ زیبای اوست
لاجرم در هر سری از زلفشان سودای اوست

آفتاب عشق با هر ذره دارد نسبتی
نسبت معشوق و عاشق عین نسبت های اوست

هست روشن پیش ارباب نظر چون آفتاب
کین جهان پیدا ز نور روی مهر آرای اوست

از شراب چشم مخمورش جهان مست و خراب
فتنه و آشوب عالم نرگس شهلای اوست

جامه حسن بتان از روی او شد مستعار
کین قبای نیکوئی برقامت رعنای اوست

حسن بی اندازه را کون و مکان آئینه است
گرچه مرآت جهان روی جهان آرای اوست

میکند طیران فراز نه فلک مرغ دلم
رهبر جان اسیری همت والای اوست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.