۱۷۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۶۵

ای صنم سمن بران دست منست و دامنت
مونس جان بیدلان دست منست و دامنت

ای مه خوش لقای من دلبر جان فزای من
درد من و دوای من دست منست و دامنت

کعبه ماست کوی تو، قبله ماست روی تو
میل دلم بسوی تو، دست منست و دامنت

ای بت گلعذار من ای غم و غمگسار من
شادی جان زار من دست منست و دامنت

مرهم جان ریش من همدم و یارو خویش من
مذهب و دین و کیش من دست منست و دامنت

خوان کرم نهاده، پرده ز رخ گشاده
مژده وصل داده، دست منست و دامنت

دل ز اسیری می بری، هیچ غمش نمی خوری
تا بکی این ستمگری دست منست و دامنت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.