۱۷۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۶۶

اسرار یقین را بگمانی شده باحث
کی کشف شود علم لدنی بمباحث

آن واحد با لذات که شد کون صفاتش
حقا که ندارد بجهان ثانی و ثالث

آن نور که ذرات جهان سایه اویند
بحریست که موجش بود اکوان و حوادث

زان دم که ز خود فانی و باقی بخدایم
هم ناصر و منصورم و هم مهدی و حارث

میراث بر علم نبی چونکه ولی بود
مائیم بحق سرنبی را شده وارث

زاهد چو ندارد ز می عشق تو لذت
بر طعنه عشاق شود این همه باعث

حیران رخت شد ز ازل جان اسیری
عشق من و حسن تو قدیمند نه حادث
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.