هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر به توصیف زیباییها و جذابیتهای معشوق خود میپردازد. او از عشوهها، نازها، و کرشمههای معشوق سخن میگوید و تأثیر عمیق این زیباییها بر دل و جان عاشق را بیان میکند. همچنین، شاعر از وفاداری و مهربانی معشوق یاد میکند و درد و رنج عاشق بینوا را در فراق معشوص توصیف مینماید. در نهایت، شاعر از قدرت عشق و تأثیر آن بر زندگی سخن میگوید.
رده سنی:
16+
این متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و استفاده از استعارهها و کنایههای ادبی است که ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک نباشد. همچنین، برخی مفاهیم مانند درد عاشق و فراق ممکن است برای سنین پایین سنگین باشد.
شمارهٔ ۱۸۲
زهی جمال و ملاحت که یار ما دارد
هزار عشوه و ناز و کرشمه ها دارد
بنور طلعت خوبش چه دل که حیرانست
بدام زلف چه جانها که مبتلا دارد
جمال بیحد و مهر و وفای بی غایت
کمال صورت و معنی جدا جدا دارد
مراد عاشق مهجور وصل معشوق است
چه وایه که دل و جان بی نوا دارد
بغیر یار نداریم ما ز یار طلب
اگر جفا کند آن یار و گر وفا دارد
بغمزه جان و دل و دین ما بغارت برد
ندانمش که دگر دیده بر چه ها دارد
ز باده لب لعل حیات بخش حبیب
چه شور و مستی و غوغا که جان ما دارد
بیا و جان و جهان در قمار عشق بباز
که درد عاشق بیدل همین دوا دارد
نظر بهر چه کنم حسن تست منظورم
ببین که جان اسیری نظر کجا دارد
هزار عشوه و ناز و کرشمه ها دارد
بنور طلعت خوبش چه دل که حیرانست
بدام زلف چه جانها که مبتلا دارد
جمال بیحد و مهر و وفای بی غایت
کمال صورت و معنی جدا جدا دارد
مراد عاشق مهجور وصل معشوق است
چه وایه که دل و جان بی نوا دارد
بغیر یار نداریم ما ز یار طلب
اگر جفا کند آن یار و گر وفا دارد
بغمزه جان و دل و دین ما بغارت برد
ندانمش که دگر دیده بر چه ها دارد
ز باده لب لعل حیات بخش حبیب
چه شور و مستی و غوغا که جان ما دارد
بیا و جان و جهان در قمار عشق بباز
که درد عاشق بیدل همین دوا دارد
نظر بهر چه کنم حسن تست منظورم
ببین که جان اسیری نظر کجا دارد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.