هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه بیانگر عشق عمیق و بیقید و شرط شاعر به معشوق است. شاعر از لذتهای بهشتی میگذرد و تنها به عشق معشوق میاندیشد. او ایمان خود را به خال روی معشوق تازه میکند و کفر زلف معشوق را بر ایمانش ترجیح میدهد. شاعر از درد عشق مینالد و تنها درمان خود را در لبهای معشوق میداند. او معتقد است هیچ کس در جهان نیست که از آتش عشق معشوق داغی بر دل نداشته باشد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن برای سنین پایینتر دشوار است. همچنین، برخی از اشارات مانند کفر و ایمان ممکن است نیاز به بلوغ فکری برای درک صحیح داشته باشد.
شمارهٔ ۲۱۷
با همچو تو یاری نفسی هر که برآرد
از لذت فردوس برین یاد نیارد
خواهم که کنم تازه برخسار تو ایمان
کفر سرزلف تو بایمان نگذارد
جز آه و فغان کیست کزین عاشق بیدل
پیغام غم عشق بمعشوق گزارد
غوغا و فغان در فلک و در ملک افتد
آن لحظه که عاشق ز غم عشق بزارد
از کافر و مؤمن بجهان هیچ کسی نیست
کز آتش عشق تو بدل داغ ندارد
بیمار غم عشق ترا هیچ غذائی
جز شربت عناب لب تو نگوارد
کی لایق وصل تو بود جان اسیری
گر سر به کرامات و مقامات درآرد
از لذت فردوس برین یاد نیارد
خواهم که کنم تازه برخسار تو ایمان
کفر سرزلف تو بایمان نگذارد
جز آه و فغان کیست کزین عاشق بیدل
پیغام غم عشق بمعشوق گزارد
غوغا و فغان در فلک و در ملک افتد
آن لحظه که عاشق ز غم عشق بزارد
از کافر و مؤمن بجهان هیچ کسی نیست
کز آتش عشق تو بدل داغ ندارد
بیمار غم عشق ترا هیچ غذائی
جز شربت عناب لب تو نگوارد
کی لایق وصل تو بود جان اسیری
گر سر به کرامات و مقامات درآرد
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.