هوش مصنوعی: شاعر در این متن به توصیف زیبایی یار خود و لحظات عاشقانه‌ای که با او سپری کرده می‌پردازد. او یارش را به موجودی فرشته‌گونه تشبیه می‌کند که زیبایی‌اش جهان را تحت تأثیر قرار داده است. صحنه‌هایی از مجلس شادی، شراب، موسیقی و همصحبتی با یار توصیف شده‌اند که گویی بهشتی روی زمین است. شاعر از احساسات خود در حضور یار و حالت بی‌خودی و آزادی از قیدوبندهای جهان سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن حاوی مضامین عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، اشاره‌هایی به شراب و مستی وجود دارد که مناسب سنین بالاتر است.

شمارهٔ ۲۱۶

دوش یارم پرده از رخسار خود بگشاده بود
گویی از حسنش قیامت در جهان افتاده بود

در ملاحت مثل او هرگز ندیدم در جهان
آن پری رو گوئیا در حسن حوری زاده بود

وه چه عیشی داشتم کز چشم مست و روی او
شاهد و شمع و شراب و مطرب آماده بود

مجلس همچون بهشت و یارحوری در کنار
در میان این مطرب از جام لعلش باده بود

چون حمایل ساعد سیمین او در گردنم
بر رخ زردم رخ خورشید وش بنهاده بود

دست ما بگرفته یار و در برخود میکشید
دولت عالم چگویم دوش دستم داده بود

در جمال نوربخش او اسیری والهی
بیخود از خود گشته وز قید جهان آزاده بود
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.