۱۸۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۱۹

آنها که جهان آینه روی تو دانند
از دفتر عالم رقم حسن تو خوانند

آنان که نظر برخط و خال تو ندارند
از بی بصرانند و عجب بیخبرانند

عشاق تو با آنکه اسیران بلایند
از دولت عشق تو سلاطین جهانند

گر عاشق و معشوق ز هم بازشناسی
بینی که یقین شاه و گدا هم نفسانند

بگذشت بعشاق و همی گفت بطعنه
بنگر که اسیر غم عشقم چه کسانند

بیمار غم عشق تو تا جان نسپارد
از آب حیات لب لعلت نچشانند

گفتی که اسیری بره عشق فنا شو
برهر چه بود رای تو عشاق برآنند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.