۱۶۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۲۰

زان دم که باده خم وحدت بجام شد
مستی و عیش در همه آفاق عام شد

نام و نشان عالم و آدم نبد پدید
از جلوه جمال تو عالم بنام شد

تا باده لب تو بکام جهان رسید
زان می جهان چو چشم تو مست مدام شد

از عشوه های حسن تو عالم نظام یافت
کار جهان ز پرتو رویت بکام شد

هر ذره ز مهر تو تابان شده چو ماه
تا ظل عالیت بسرش مستدام شد

غیرت نقاب زلف ز روی تو برگرفت
تا وایه ام ز ماه رخ تو تمام شد

گفتم ز چین زلف بخال توره برم
از بهر دانه جان اسیری بدام شد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.