هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق نافرجام و درد هجران معشوقی بیوفا و بیرحم مینالد. او از جفاهای معشوق، سوختن در آتش عشق، و بیتأثیری نالههایش بر دل سخت معشوق شکایت میکند و در نهایت، از تباهی عمر خود در غم هجران اظهار ندامت میکند.
رده سنی:
16+
متن حاوی مضامین عاشقانهای است که با درد و رنج عشق نافرجام همراه است. درک این احساسات پیچیده و بیان شاعرانهی آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسبتر است. همچنین، برخی از واژگان و مفاهیم به کار رفته (مانند «جلاد»، «خونخوار»، و «بیوفایی») ممکن است برای کودکان نامناسب یا سنگین باشد.
شمارهٔ ۲۳۲
تا بفن دلربایی آن صنم استاد شد
خانه صبرم ز عشقش سخت بی بنیاد شد
وه چه بی رحم است آن عیار شوخ بیوفا
کز جفا و جور او عالم پر از فریاد شد
در غم هجران او بگذشت عمر من دریغ
خود نمی دانم ز وصلش کی بخواهم شادشد
از هوای روی جانان آتشی در جان ماست
عاقبت زین سوز خواهد خاک من بربادشد
چشم شوخش خون مردم را بفتوی که ریخت؟
یارب این خونخوار کافر کیش چون جلاد شد
داد کز ما شد جدا بی جرم یار مهربان
برمن از طعن رقیبان این همه بیداد شد
ناله زار اسیری هیچ تأثیری نکرد
در دل سختش که گویی مرمر و فولادشد
خانه صبرم ز عشقش سخت بی بنیاد شد
وه چه بی رحم است آن عیار شوخ بیوفا
کز جفا و جور او عالم پر از فریاد شد
در غم هجران او بگذشت عمر من دریغ
خود نمی دانم ز وصلش کی بخواهم شادشد
از هوای روی جانان آتشی در جان ماست
عاقبت زین سوز خواهد خاک من بربادشد
چشم شوخش خون مردم را بفتوی که ریخت؟
یارب این خونخوار کافر کیش چون جلاد شد
داد کز ما شد جدا بی جرم یار مهربان
برمن از طعن رقیبان این همه بیداد شد
ناله زار اسیری هیچ تأثیری نکرد
در دل سختش که گویی مرمر و فولادشد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.